د ـ مُناوله
۳۹۸.الكافىـ به نقل از احمد بن عمر حَلاّل ـ: به امام رضا عليهالسلام گفتم: مردى از يارانمان (شيعيان)، كتابى به من مىدهد و نمىگويد: آن را از من روايت كن. آيا مجازم كه آن را از او روايت كنم ؟ فرمود: «اگر بدانى كه كتاب از خود اوست، آن را از او روايت كن».
هـ ـ مكاتبه
۳۹۹.الكافىـ به نقل از عمر بن اُذَينه ـ: من، گواه [دادگاه] ابن ابى ليلا (قاضى) بودم. مردى كه استفاده از خانهاش را براى يكى از خويشاوندانش قرار داده و مدّتى را معيّن نكرده بود و آن مرد، مُرده بود و وارثانش نزد ابن ابى ليلا حاضر شدند و خويشان آن مرد هم كه استفاده از خانه برايش قرار داده شده بود، حاضر گشتند. ابن ابى ليلا گفت: نظرم اين است كه خانه را به همان صورت كه مالكش بر جاى نهاده است، رها كنم [و در نتيجه، در دستان استفادهبرندگان، باقى بماند]. محمّد بن مسلم ثقفى به او گفت: هان ! على بن ابىطالب عليهالسلام، در همين مسجد، خلاف آنچه قضاوت كردى، قضاوت كرد. وى گفت: تو از كجا مىدانى ؟
محمّد بن مسلم گفت: شنيدم ابو جعفر محمّد بن على (امام باقر) عليهماالسلام مىفرمايد: «اميرمؤمنان، على بن ابىطالب عليهالسلام، حكم داد: آنچه در راه خدا، تنها براى مدّتى بخشيدهاند، به صاحبش باز گردد و به ارث مىرسد».
ابن ابى ليلا گفت: اين را در كتابى دارى ؟ محمّد بن مسلم گفت: آرى. ابن ابى ليلا گفت: بفرست و آن را برايم بياور.
محمّد بن مسلم به او گفت: به اين شرط كه جز به همان حديث، به جاى ديگرى از كتاب ننگرى. ابن ابى ليلا گفت: قبول دارم. محمّد بن مسلم، آن حديث را از امام باقر عليهالسلام در كتاب، به ابن ابى ليلا، نشان داد و او هم از حكمش باز گشت.
۴۰۰.بصائر الدرجاتـ به نقل از محمّد بن عيسى ـ: داوود بن فَرقَد فارسى، نامهاش را به امام هادى عليهالسلام و دستخطّ ايشان در پاسخ به او را برايم خواند. [در نامه] گفته بود: از شما درباره دانش نقل شده از پدران و نياكانت كه در آن، نزد ما اختلاف شده است، مىپرسم كه با وجود اختلاف در آن و باز گرداندنش به سوى شما، چگونه به آن عمل كنيم ؟ امام عليهالسلام، نوشته بود و من آن را خواندم: «آنچه را دانستيد گفته ماست، به آن بچسبيد و آنچه را ندانستيد، آن را به ما باز گردانيد».