وبَلَّغَها مَن لَم يَسمَعها، فَرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غَيرُ فَقيهٍ، ورُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُوَ أفقَهُ مِنهُ ؛ خداوند، خوشروى سازد بندهاى را كه سخنم را بشنود و آن را به كسى كه نشنيده، برساند ؛ زيرا بسا حامل علمى كه خود، عالِم نيست و بسا كسى كه علم را به كسى منتقل مىكند و آن كس از او، داناتر است»،۱ متعارض شود؛ بلكه مقصود آن است كه در نقل احاديثى كه فهم و تحمّلش تنها براى افرادى خاصّ ممكن است، احتياط كنيم و از نقل رواياتى كه نه خود به آن علم داريم و نه شنونده آن را مى فهمد، بپرهيزيم. اين احتياط، از آن روست كه ممكن است تعقّل و تعبّدِ شنونده، به اندازهاى نباشد كه آنچه را شنيده، در ظرف امكان بنهد و از ردّ و انكار آن، خوددارى ورزد. در اين صورت، اگر راوى نتواند حديث را به مخاطبش بفهماند و بقبولانَد، زمينه گرفتار آمدن او را در فتنه، فراهم آورده و كمكى نيز به رهايىاش از آن نكرده است.
وجه ديگر، آن است كه بر روى واژه «فوعاها» در حديث اخير، تكيه كنيم و بگوييم كه شرط يا ادب نقل روايت، آن است كه روايت كننده حديث، معناى آن را دريابد و اگر به فهم عميق آن نرسيد، دستِ كم دريافت و فهم اوّليهاى را از آن داشته باشد. در اين صورت، حديث مورد شرح، معارضى ندارد و با اين حديث امام باقر عليهالسلام نيز همسو مىشود كه:
درنگ كردن هنگام پيش آمدن شبهه، بهتر از فرو رفتن در گردابِ هلاكت است و حديثى را روايت نكنى، بهتر است از اين كه حديثى را نفهميده، روايت كنى.۲
۴. افشاى راز
نكته ديگرى كه در نقل حديث، بويژه در نشر حديث اهل بيت عليهمالسلام بايد بدان توجّه شود، رازدارى و افشا نكردن اطّلاعاتى است كه نشرشان، زيانهايى را در پى دارد. احاديث متعدّدى بر رازدارى و محدوديت نشر احاديثى تأكيد كردهاند كه در باره