۳۷۳.رجال الكشّىـ به نقل از مفضّل بن عمر ـ: روزى كه معلّى [بن خُنَيس] به دار كشيده شد، نزد امام صادق عليهالسلام رفتم. به ايشان گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! آيا نمىبينى مصيبت بزرگى را كه امروز بر شيعه فرود آمده است ؟ فرمود: «آن چيست ؟» گفتم: كشته شدن معلّى بن خنيس. فرمود: «خداوند، معلّى را بيامرزد ! من منتظر آن بودم ؛ زيرا او راز ما را فاش كرد. آن كه جنگى بر ضدّ ما بر مىافروزد، زيانش بر ما بيشتر از كسى نيست كه راز ما را فاش مىسازد. هر كس راز ما را به نااهلان برساند، از دنيا نمىرود تا گزش سلاح را بچشد يا با ديوانگى بميرد».
۳۷۴.الاختصاصـ به نقل از حفص ابيض خرمافروش ـ: روزى كه معلّى رحمهالله به دار كشيده شد، نزد امام صادق عليهالسلام رفتم. به من فرمود: «اى حفص ! من معلّى بن خنيس را به كارى فرمان دادم، امّا با من مخالفت كرد و به [تيزى] آهن دچار شد...، به او گفتم: اى معلّى! ما حديثى داريم كه هر كس آن را براى ما حفظ كند، خداوند، دين و دنيايش را برايش حفظ مىكند. اى معلّى ! به جهت [افشاى]حديث ما، اسيران دست مردم نباشيد تا اگر خواستند، بر شما منّت نهند [و نكشند] و اگر خواستند، شما را بكُشند، اى معلّى ! هر كس حديث دشوار ما را پوشيده بدارد، خداوند، آن را نور ميان دو ديدهاش كند و عزّت ميان مردم را روزىاش سازد و هر كس حديث دشوار ما را فاش سازد، نمىميرد تا سلاح او را بگزد و يا در قيد و حصار بميرد. اى معلّى ! تو كشته خواهى شد. پس آماده باش !».