211
شناخت نامه حدیث - جلد اول

۲۵۵.پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: به زودى گروه‏هايى از اطراف زمين نزدتان مى‏آيند و از شما حديث مى‏خواهند. برايشان حديث بگوييد.

۲۵۶.پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: اى مردم ! گفته‏ام را حفظ كنيد كه پس از من، از آن سود مى‏بريد. آن را بفهميد تا خوب زندگى كنيد.

۲۵۷.امام على عليه‏السلام: نقل حديث، [گونه‏اى] نسبت يافتن با پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است.

۲۵۸.امام صادق عليه‏السلام ـ در باره سخن خداى عز و جل آيه «و هر كه از خدا پروا كند، براى او راه برون شدن قرار دهد و از جايى كه گمانش را ندارد، روزى‏اش دهد» ـ: اينان، گروهى از شيعيان ناتوان و تهى‏دست ما هستند كه نمى‏توانند نزد ما بيايند و سخنان و احاديث ما را بشنوند و از دانش ما بهره‏مند شوند. لذا گروهى كه وضع مالى‏شان از آنها بهتر است، بارِ سفر بر مى‏بندند و پول خود را خرج مى‏كنند و بدن‏هاى خود را به رنج و خستگى [سفر] مى‏اندازند تا آن كه نزد ما مى‏آيند و گفته‏ها و احاديث ما را مى‏شنوند و بر مى‏گردند و براى آنها (شيعيان تهى‏دست)، بازگو مى‏كنند. آن گاه، اينان [كه حديث برايشان بازگو مى‏شود]، احاديث ما را در مى‏يابند و آنان [كه خود حديث را شنيده و بازگو كرده‏اند، آن را] تباه مى‏كنند [و به آن عمل نمى‏كنند]. آنها (شيعيان تهى‏دست)، همان كسانى هستند كه خداوند عز و جل آنها را از تنگنا خارج مى‏سازد و روزى‏شان را از جايى كه گمانش را هم نمى‏برند، مى‏رسانَد.

۵ / ۲

گونه‏هاى راويان حديث

۲۵۹.امام على عليه‏السلام ـ در پاسخ كسى كه از ايشان درباره احاديث بدعت‏آميز و اخبار اختلافى كه در اختيار مردم است، پرسيد ـ: همانا در دست مردم [احاديث و اخبار]درست و نادرست، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عامّ و خاص، محكم و متشابه و محفوظ و موهوم،۱ وجود دارد. در زمان پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بر او چندان دروغ بستند كه به خطابه ايستاد و فرمود: «هر كس به عمد بر من دروغ بندد، بايد جايگاهش را از آتش برگيرد. روايت كنندگان حديث، چهار دسته‏اند و پنجمى ندارند: [اوّل] مرد منافقى كه تظاهركننده به ايمان است و لاف مسلمانى مى‏زند، امّا از اين كه عمدا بر پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دروغ بندد، باكى و پروايى ندارد. اگر مردم مى‏دانستند كه او منافق و دروغگوست، از او نمى‏پذيرفتند و سخنش را راست نمى‏شمردند، امّا گفتند: «صحابى پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است، ايشان را ديده و سخنش را شنيده و به سرعت آن را گرفته است». لذا مردم، حديث او را مى‏پذيرند، در حالى كه خداوند چنان كه بايد به تو درباره منافقان خبر داده و اوصافشان را چنان كه شايد بيان كرده است.
اينان، پس از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله باقى ماندند و از طريق فريب و بهتان، خود را به رهبران گم‏راهى و فراخوانانِ به سوى آتش دوزخ، نزديك كردند و آن رهبران، ايشان را در مناصب حكومتى گماشتند و بر گردنِ مردم، قرارشان دادند و به واسطه آنان، دنيا را خوردند. مردم، با زمامداران و دنيايند، مگر كسى كه خدايش مصون بدارد. اين، يكى از چهار نفر بود.
و [دوم،] مردى است كه چيزى از پيامبر خدا شنيده، امّا درست حفظش نكرده و در آن دچار اشتباه شده، ولى قصد دروغ بستن نداشته است. او چنين حديثى را در دست دارد و روايتش مى‏كند و به كارش مى‏بندد و مى‏گويد: من اين را از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيده‏ام. اگر مسلمانان مى‏دانستند كه او اشتباه مى‏كند، آن را از وى نمى‏پذيرفتند و اگر خودش هم مى‏دانست كه چنين است آن را كنار مى‏گذاشت.
و سوم، مردى است كه از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى را شنيده كه ايشان به آن دستور مى‏دهد، سپس از آن [كار]، نهى فرموده، ولى او از آن خبر ندارد يا از ايشان شنيده كه از كارى نهى كرده، سپس به آن [كار]، امر فرموده و او اطّلاع ندارد. پس آن نسخ شده را حفظ كرده، ولى ناسخ را حفظ نكرده است ؛ در صورتى كه اگر مى‏دانست نسخ شده است، حتما آن را رها مى‏كرد و اگر مسلمانان ـ وقتى آن حديث را از او شنيدند ـ مى‏دانستند كه منسوخ است، قطعا آن را نمى‏پذيرفتند.
و چهارم، مردى است كه بر خداوند و پيامبرش دروغ نبسته و از سر ترس از خدا و بزرگداشت پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از دروغ نفرت دارد و اشتباه هم نكرده است، بلكه آنچه را شنيده، درست حفظ كرده و آن را بر اساس آنچه شنيده، بدون كاستن و افزودن، نقل كرده است و ناسخ را حفظ و سپس عمل كرده و منسوخ را حفظ و از آن دورى گزيده است ؛ و خاص و عام، و محكم و متشابه را شناخته و هر كدامش را در جايگاه خود نهاده است. گاه مى‏شد كه سخن پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دو گونه بود: سخنى خاص و سخنى عام، [مانند قرآن]. پس كسى كه مقصود كلام خدا و پيامبرش را نمى‏شناسد آن را مى‏شنود و به خاطر عدم شناخت، آن را در غير جايگاه درست و آنچه منظور آن است و در غير آنچه براى آن صادر شده، به كار مى‏برد. چنين نبود كه همه ياران پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره چيزى از ايشان سؤال كنند و بفهمند. تا جايى كه دوست داشتند باديه‏نشينى و غريبه‏اى بيايد و از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بپرسد تا آنها هم بشنوند. امّا هيچ‏گاه نمى‏شد كه نزد ايشان باشم و سؤالى داشته باشم، مگر اين كه آن را از ايشان مى‏پرسيدم و حفظ مى‏كردم.
اين است، گونه‏هاى مردم در اختلاف نظر ومشكلات آنان در اخبار و رواياتشان.

1.. مراد از محفوظ، احاديثى است كه از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به درستى و چنان كه بوده، به ذهن سپرده شده است و مراد از موهوم، احاديثى است كه راوى مى‏پندارد درست به خاطر سپرده ولى در واقع ، چنين نيست .


شناخت نامه حدیث - جلد اول
210

۲۵۵.عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: إنَّهُ سَيَأتيكُم أقوامٌ مِن أقطارِ الأَرضِ يَسأَلونَكُمُ الحَديثَ، فَحَدِّثوهُم.۱

۲۵۶.عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: أيُّهَا النّاسُ ! اِحفَظوا قَولي تَنتَفِعوا بِهِ بَعدي، وَافهَموهُ تَنعَشوا۲.۳

۲۵۷.الإمام عليّ عليه‏السلام: رِوايَةُ الحَديثِ انتِسابٌ إلى رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله.۴

۲۵۸.الإمام الصادق عليه‏السلام ـ في قَولِهِ عَزَّ ذِكرُهُ: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ‏مَخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ»۵ ـ: هؤُلاءِ قَومٌ مِن شيعَتِنا ضُعَفاءُ لَيسَ عِندَهُم ما يَحتَمِلونَ بِهِ إلَينا فَيَسمَعونَ حَديثَنا ويَقتَبِسونَ مِن عِلمِنا، فَيَرحَلُ قَومٌ فَوقَهُم ويُنفِقونَ أموالَهُم ويُتعِبونَ أبدانَهُم حَتّى يَدخُلوا عَلَينا فَيَسمَعوا حَديثَنا، فَيَنقُلونَهُ إلَيهِم، فَيَعيهِ هؤُلاءِ ويُضَيِّعُهُ هؤُلاءِ، فَاُولئِكَ الَّذينَ يَجعَلُ اللّه‏ُ ـ عَزَّ ذِكرُهُ ـ لَهُم مَخرَجا، ويَرزُقُهُم مِن حَيثُ لا يَحتَسِبونَ.۶

۵ / ۲

أصنافُ رُواةِ الحَديثِ

۲۵۹.الإمام عليّ عليه‏السلام ـ في جَوابِ مَن سَأَلَهُ عن أحاديثِ البِدَعِ، وعَمّا في أيدِي النّاسِ مِنِ اختِلافِ الخَبَرِ ـ: إنَّ في أيدِي النّاسِ حَقّاً و باطِلاً، و صِدقاً و،كَذِباً، وناسِخاً ومَنسوخاً، وعامّاً وخاصّاً، ومُحكَماً ومُتَشابِهاً، وحِفظاً و وَهماً، وقَد كُذِبَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عَلى عَهدِهِ حَتّى قامَ خَطيباً فَقالَ: «مَن كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَليَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ». وإِنَّما أتاكَ بِالحَديثِ أربَعَةُ رِجالٍ لَيسَ لَهُم خامِسٌ:
رَجُلٌ مُنافِقٌ مُظهِرٌ لِلإِيمانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالإِسلامِ، لا يَتَأَثَّمُ ولا يَتَحَرَّجُ، يَكذِبُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مُتَعَمِّداً، فَلَو عَلِمَ النّاسُ أنَّهُ مُنافِقٌ كاذِبٌ لَم يَقبَلوا مِنهُ ولَم يُصَدِّقوا قَولَهُ، ولكِنَّهُم قالوا: صاحِبُ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رَآهُ وسَمِعَ مِنهُ و لَقِفَ عَنهُ، فَيَأخُذونَ بِقَولِهِ، وقَد أخبَرَكَ اللّهُ عَنِ المُنافِقينَ بِما أخبَرَكَ و وَصَفَهُم بِما وَصَفَهُم بِهِ لَكَ، ثُمَّ بَقوا بَعدَهُ فَتَقَرَّبوا إلى أئِمَّةِ الضَّلالَةِ وَ الدُّعاةِ إلَى النّارِ بِالزّورِ وَ البُهتانِ، فَوَلَّوهُمُ الأَعمالَ، و جَعَلوهُم حُكّاماً عَلى رِقابِ النّاسِ، فَأَكَلوا بِهِمُ الدُّنيا، و إنَّما النّاسُ مَعَ المُلوكِ وَ الدُّنيا إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ، فَهَذَا أحَدُ الأَربَعَةِ.
و رَجُلٌ سَمِعَ مِن رَسولِ اللّهِ شَيئاً لَم يَحفَظهُ عَلى وَجهِهِ، فَوَهِمَ فيهِ، و لَم يَتَعَمَّد كَذِباً، فَهُوَ في يَدَيهِ و يَروِيهِ و يَعمَلُ بِهِ، و يَقولُ: أنا سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، فَلَو عَلِمَ المُسلِمونَ أنَّهُ وَهِمَ فيهِ لَم يَقبَلوهُ مِنهُ، ولَو عَلِمَ هُوَ أنَّهُ كَذلِكَ لَرَفَضَهُ.
ورَجُلٌ ثالِثٌ سَمِعَ مِن رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شَيئاً يَأمُرُ بِهِ ثُمَّ إنَّهُ نَهى عَنهُ و هُوَ لا يَعلَمُ ؛ أو سَمِعَهُ يَنهى عَن شَيءٍ ثُمَّ أمَرَ بِهِ و هُوَ لا يَعلَمُ، فَحَفِظَ المَنسوخَ و لَم يَحفَظِ النّاسِخَ، فَلَو عَلِمَ أنَّهُ مَنسوخٌ لَرَفَضَهُ، ولَو عَلِمَ المُسلِمونَ إذ سَمِعوهُ مِنهُ أنَّهُ مَنسوخٌ لَرَفَضوه.
و آخَرُ رابِعٌ لَم يَكذِب عَلَى اللّهِ و لا عَلى رَسولِهِ، مُبغِضٌ لِلكَذِبِ خَوفاً مِنَ اللّهِ وتَعظيماً لِرَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، ولَم يَهِم بَل حَفِظَ ما سَمِعَ عَلى وَجهِهِ، فَجاءَ بِهِ عَلى [ما سَمِعَهُ]سَمعِهِ لَم يَزِد فيهِ و لَم يَنقُص مِنهُ، فَهُوَ حَفِظَ النّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ، و حَفِظَ المَنسوخَ فَجَنَّبَ عَنهُ، و عَرَفَ الخاصَّ وَالعامَّ وَالمُحكَمَ وَالمُتَشابِهَ فَوَضَعَ كُلَّ شَيءٍ مَوضِعَهُ، و قَد كانَ يَكونُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله الكَلامُ لَهُ وَجهانِ: فَكَلامٌ خاصٌّ و كَلامٌ عامٌّ، فَيَسمَعُهُ مَن لا يَعرِفُ ما عَنَى اللّهُ سُبحانَهُ بِهِ و لا ما عَنى رَسولُ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، فَيَحمِلُهُ السّامِعُ و يُوَجِّهُهُ عَلى غَيرِ مَعرِفَةٍ بِمَعناهُ و ما قَصَدَ [قُصِدَ] بِهِ و ما خَرَجَ مِن أجلِهِ، و لَيسَ كُلُّ أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مَن كانَ يَسأَلُهُ و يَستَفهِمُهُ، حَتّى إن كانوا لَيُحِبّونَ أن يَجيءَ الأَعرابِيُّ وَ الطّارِئُ فَيَسأَلَهُ عليه‏السلام حَتّى يَسمَعوا، وكانَ لا يَمُرُّ بي مِن ذَلِكَ شَيءٌ إلاّ سَأَلتُهُ عَنهُ و حَفِظتُهُ. فَهذِهِ وُجوهُ ما عَلَيهِ النّاسُ فِي اختِلافِهِم و عِلَلِهِم في رِواياتِهِم.۷

1.. ذيل تاريخ بغداد : ج ۵ ص ۹۰۹ الرقم ۱۲۴۵ ، تاريخ دمشق : ج ۴۸ ص ۹۳ ح ۱۰۳۸۳ نحوه وكلاهما عن أبي سعيد الخدري ، كنز العمّال : ج ۱۰ ص ۳۰۶ ح ۲۹۵۳۶ ؛ أعلام الدين : ص ۱۴۸ عن أبي سعيد الحذّاء وهو تصحيف لأن صدر الرواية تدلّ على أنّ الراوي معاصر للنبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نحوه ، مستدرك الوسائل : ج ۱۷ ص ۳۰۱ ح ۲۱۴۰۹ نقلاً عن السيّد هبة اللّه‏ في المجموع الرائق نقلاً عن الأربعين للراوندي عن أبي سعيد الخدري .

2.. وفي بحار الأنوار : «وَافقَهوهُ تَنتَعِشوا» وهو الأنسب .

3.. تفسير القمّي : ج ۱ ص ۱۷۲ ، بحار الأنوار : ج ۳۷ ص ۱۱۴ ح ۶ .

4.. نثر اللآلي : ص ۷۰ ، المواعظ العدديّة : ص ۵۶ .

5.. الطلاق : ۲ ـ ۳ .

6.. الكافي : ج ۸ ص ۱۷۸ ح ۲۰۱ ، تنبيه الخواطر : ج ۲ ص ۱۵۰ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲۴ ص ۳۶۴ ح ۹۱ .

7.. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۱۱ ص ۳۸ ـ ۳۹ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1672
صفحه از 501
پرینت  ارسال به