۵۲۶.پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله: هر سنّت و حديث و گفتهاى كه مخالف قرآن باشد، دروغ و باطل است.
۵۲۷.امام صادق عليهالسلام: هر حديثى از ما به شما رسيد كه كتاب خدا آن را تصديق نمىكند، باطل است.
۵۲۸.امام صادق عليهالسلام: هر حديثى كه با قرآن سازگار نباشد، مزخرف۱ است.
۵۲۹.تفسير العيّاشىـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: امام صادق عليهالسلام فرمود: «اى محمّد ! هر روايتى از نيكوكار يا بدكار، به تو رسيد و موافق قرآن بود، آن را به كار بند و هر روايتى، از نيكوكار يا بدكار، به تو رسيد و مخالف قرآن بود، آن را به كار مبند».
۵۳۰.امام رضا عليهالسلام ـ هنگامى كه ابو قُرّه از ايشان پرسيد: آيا روايات را تكذيب مىكنى ؛ يعنى روايات دلالت كننده بر جسم بودن خداوند عز و جل را ـ: هر گاه روايات با قرآن، مخالف باشند، آنها را تكذيب مىكنم.
۵۳۱.الاحتجاجـ امام هادى عليهالسلام، در نامهاش به مردم اهواز ـ: «جامعه اسلامى، همگى و بدون اختلاف، بر اين موضوع، توافق دارند كه قرآن، حقّ است و در آن، ترديدى نيست و اين، باور همه فرقههاى اسلامى است و امّت، در اين همداستانى، به حقْ دست يافتهاند و با تصديق آنچه كه خدا فرو فرستاده، كارى درست [و مطابق هدايت] كردهاند ؛ چون پيامبر صلىاللهعليهوآله فرموده: "امّت من بر گمراهى، يكسخن نمىشوند". بنا بر اين، پيامبر صلىاللهعليهوآله خبر داده كه هر آنچه امّت بر آن، توافق كنند و در آن، گروهى با گروهى مخالفت نكنند، آن، حقّ است و مفهوم حديث پيامبر صلىاللهعليهوآله، همين است، نه آنچه كه ناآگاهان، تفسير مىكنند و نه آنچه معاندان در باره ابطال حكم قرآن و متابعت احكام حديثهاى ساختگى و روايات مزخرف و پيروى هواهاى پست و مُهلك مىگويند كه با نصّ (متن) قرآن و حقيقت آيههاى روشن و درخشان [آن]، مخالف است. ما از خدا مى خواهيم كه ما را به درستى، توفيق دهد و به حق، هدايت كند».
امام هادى عليهالسلام سپس فرمود: «هرگاه قرآن به تصديق خبرى و درست بودن آن، گواهى داد و گروهى از امّت، به جهت حديثى از اين دست احاديث ساختگى، آن را منكر شدند و با آن مخالفت كردند، با اين انكار و ردّ قرآن، كافر و گمراه مىگردند.
درستترين حديث، حديثى است كه صدور آن توسّط قرآن، شناخته شود ؛ از قبيل اين حديث مورد اتّفاق از پيامبر صلىاللهعليهوآله كه فرمود: "من در بين شما دو بازمانده مىگذارم: كتاب خدا و خاندانم كه اگر به آن دو تمسّك جوييد، پس از من هرگز گمراه نمىشويد و اين دو، هرگز از هم جدا نخواهند شد تا كنار حوض [كوثر]نرد من آيند".
تعبير ديگر از اين حديث، كه درست به همين مفهوم است، اين سخن پيامبر صلىاللهعليهوآله است كه: "من در ميان شما دو گرانسنگ برجاى مىگذارم: كتاب خدا و عترتم، خاندانم. اين دو هرگز از هم جدا نمىشوند تا كنار حوض [كوثر] نزد من آيند ؛ تا زمانى كه به اين دو تمسّك كنيد، گمراه نمىشويد".
هر گاه ما شواهد اين حديث را از متن قرآن به دست آوريم، نظير قول خداوند: «ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردند ؛ همان كسانى كه نماز به پا مىدارند و در حال ركوع، زكات مىدهند» و [پى ببريم كه]روايات علما، اتّفاق دارند كه امير مؤمنان عليهالسلام، در حال ركوع، انگشترش را صدقه داد و خداوند، اين كار او را پاس داشت و آيه را در باره او نازل كرد، و نيز در زندگى پيامبر صلىاللهعليهوآله ببينيم كه به اين تعبير، او را براى يارانش معرّفى كرده كه: "هر كه من مولاى اويم، پس على مولاى اوست. پروردگارا ! سرپرست آن كس باش كه سرپرستى على را برگزيده و دشمن بدار آن را كه دشمنش مىدارد" و نيز به اين تعبير ايشان كه: "على، وامهاى مرا مىپردازد و تعهّداتم را انجام مىدهد. او پس از من، جانشين من ميان شماست" و اين سخن ايشان ـ در هنگامى كه على عليهالسلام را به جاى خود در مدينه گذاشت و على عليهالسلام گفت: اى پيامبر خدا ! آيا مرا با زنان و بچّه ها مىگذارى ؟ ـ كه فرمود: "آيا خشنود نيستى كه نسبت به من، چون هارون نسبت به موسى باشى، جز آن كه پس از من پيامبرى نيست ؟".
[از همه اينها] مىفهميم كه قرآن به پذيرش اين احاديث و درستى اين شواهد، گواهى داده است. بنا بر اين، بر امّت، لازم است كه به اينها اقرار كنند، چون اين احاديث، با قرآن، هماهنگاند و قرآن، با اين احاديث، هماهنگ است.
هر گاه اين احاديث را موافق كتاب خدا يافتيم و كتاب خدا را [نيز] موافق اين احاديث و دليل بر آن يافتيم، پيروى از مفاد اين احاديث، لازم مىشود و جز معاندان و مفسدان، از آن تجاوز نمىكنند.