امام جواد،۱ امام هادى۲ و امام حسن عسكرى عليهمالسلام،۳ يك يا چند تن از غاليان را نام بردهاند و پيروان خود را از حديث شنيدن از آنان و حتّى معاشرت با ايشان، باز داشتهاند.
ائمّه عليهمالسلام همچنين با فراست الهى خويش دريافتند كه برخى غاليان بر اثر معاشرت با شاگردان و راويان ايشان، كتابهاى حديثى را به بهانه استنساخ و بهرهبردارىهاى ديگر، به عاريت گرفته و پس از دست بردن در آنها، باز پس آوردهاند. از اين رو، امام صادق عليهالسلام، به افشاى اين شگرد پرداخت و فرمود:
مغيرة بن سعيد ـ خدا لعنتش كند ـ در كتابهاى ياران پدرم، دست بُرد و احاديثى در آنها داخل كرد كه پدرم، آنها را نگفته بود. پس پروا كنيد و آنچه را مخالف سخن خدايمان و سنّت پيامبرمان است، بر ما نپذيريد.۴
از گزارش افشاگرانه ديگرى به دست مىآيد كه دَسّ و جعل حديث، يك كار تشكيلاتى از سوى غاليان بوده است.۵ اين هشدارها، موجب شدند در همان روزگار، ياران ائمّه عليهمالسلام، با دقّتى بيشتر به احاديث بنگرند. براى نمونه، يونس بن عبد الرحمان، آنچه را از حوزه حديثى كوفه گِرد آورده بود، يك به يك و با دقّتى وسواسگونه، بر امام رضا عليهالسلام عرضه كرد و آنچه را كه امام رضا عليهالسلام بر آن مُهر تأييد نزد، كنار گذاشت تا بدانجا كه مورد پرسش ديگر محدّثان واقع شد.۶
تاريخ حديث شيعه، گواه آن است كه راويان و محدّثان راستين، در دورههاى بعد نيز اين شيوه را به كار بستند و از نقل آنچه با غلو آميخته بود، پرهيز كردند. راويان كه نزديكترين افراد به ائمّه عليهمالسلام بودند. حسّاسيت نسبت به حديث را از ايشان، الهام