397
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

ده سال تلاش كرد و زحمت كشيد؛ ولى به خدا سوگند، همين كه مُرد، نامش هم مُرد. فقط ممكن است فردى پيدا شود و بگويد: عمر. سپس برادرمان عثمان، به حكومت رسيد. مردى به حكومت رسيد كه كسى در نسب، چون او نبود. او كارها كرد و آن رفتار با او شد (وى را كشتند)؛ اما به خدا سوگند كه با مُردنش، نام او نيز مُرد و از رفتارى كه با او شد نيز ديگر سخنى به ميان نيامد. ولى [نام] آن مرد هاشمى، در هر روز، پنج مرتبه نامش فرياد زده مى‏شود كه: «أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه‏». با وجود اين، ديگر چه كارى باقى مى‏ماند؟ اى مادر مُرده، به خدا سوگند كه راهى جز دفن كردن كامل [اين نام]، باقى نمى‏ماند!۱

1.مروج الذهب : ج ۴ ص ۴۱ ، الأخبار الموفّقيّات : ص ۵۷۵ ، شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد : ج ۵ ص ۱۲۹ ، كشف اليقين : ص ۴۶۶ ح ۵۶۵ ، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۶۹ ح ۴۴۲ .


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
396

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و بلكه خداوند متعال است، مى‏تواند با رؤيايى ديگر، آن را به صورت دلخواه تغيير دهد، يا حذف نمايد!

آنچه مى‏تواند اين تحليل را تأييد كند، اين است كه موضعگيرى اهل بيت عليهم‏السلام در برابر رواياتى كه منشأ تشريع اذان را رؤياى عبد اللّه‏ بن زيد مى‏دانند، پس از استقرار حكومت معاويه است ؛ زيرا اگر چنين شايعه اهانت‏آميزى در باره پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، در دوران حيات امام على عليه‏السلام نيز وجود داشت، بى‏ترديد، آن امام در برابرش موضع مى‏گرفت، در حالى كه در تاريخ، نخستين برخورد اهل بيت عليهم‏السلام با اين شايعه از سوى امام مجتبى عليه‏السلام پس از جريان صلح او با معاويه ثبت شده است.۱

همچنين گزارش ذيل نشان مى‏دهد كه معاويه در پى خاموش كردن نداى اذان بوده است. گزارش كننده اين نكته، مغيرة بن شعبه، دوست و كارگزار معاويه است و راوى اين ماجرا، فرزند مغيره ـ مطرف ـ است. او مى‏گويد:

شبى «پدرم مغيره» آمد و از خوردن غذا خوددارى كرد. او را غمگين ديدم. ساعتى منتظرش ماندم و خيال كردم كه براى ما يا در كار ما اتفاقى افتاده كه او اندوهگين است. به او گفتم: چه شده است كه امشب غمگين هستى؟ گفت: فرزندم، من از نزد خبيث‏ترينِ مردم مى‏آيم! گفتم: چه اتفاقى افتاده است؟ گفت: با معاويه تنها نشسته بودم كه به او گفتم: اى امير مؤمنان، تو از ما به حكومت رسيدى. كاش دادگرى نمايى و بساط نيكوكارى بگسترانى؛ چرا كه تو ديگر مُسن شده‏اى! كاش به برادرانت از بنى هاشم نگاه لطفى كنى و به خويشاوندانت رسيدگى نمايى! به خدا سوگند كه امروزه، ديگر چيزى (قدرتى) ندارند كه از آن بترسى.

معاويه به من گفت: هرگز! آن مرد تَيمى به حكومت رسيد و عدالت پيشه كرد و خوبى‏ها نمود؛ اما به خدا سوگند كه با مُردنش، نام او نيز مُرد و فقط ممكن است يك نفر پيدا شود و بگويد: ابو بكر. سپس آن مرد عَدىِ (عمر) به حكومت رسيد و

1.ر . ك : دانش‏نامه قرآن و حديث : ج ۲ ص ۳۳۵ (اذان / فصل يكم : تشريع اذان / ردّ برخى روايات در باره آغاز تشريع اذان) .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1533
صفحه از 501
پرینت  ارسال به