۸۱۸.تاريخ بغدادـ به نقل از احمد بن زهير ـ: شنيدم پدرم مىگويد: ده تن از محدّثان، بر مهدى عبّاسى وارد شدند. فرج بن فضاله، غياث بن ابراهيم و ديگران، ميان آنان بودند. مهدى عبّاسى، به كبوتر علاقه داشت. غياث بن ابراهيم نزد او آورده شد. به او گفته شد: براى فرمانرواى مؤمنان ! حديث بگو. او حديث ابو هُرَيره را چنين نقل كرد: «مسابقه، جز در اسبدوانى و تيراندازى نيست» و بر آن افزود: «يا پرواز دادن [كبوتر]».
مهدى، فرمان داد ۱۰ هزار درهم به او بدهند. هنگامى كه برخاست [برود]، مهدى گفت: گواهى مىدهم كه پس رفتِ تو، پس رفتِ انسانى دروغگو بر پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله است و تنها با آن خواستى توجّه مرا به خود، جلب كنى. سپس مهدى فرمان داد كه كبوتر را سر بُريدند و پس از آن، ديگر يادى از غياث نكرد.
۸۱۹.تاريخ بغدادـ به نقل از زكرياى ساجى ـ: ابوالبخترى بر هارون الرشيد وارد شد. او قاضى بود و هارون هم در آن زمان، كبوتربازى مىكرد و به او گفت: آيا چيزى در اين باره به خاطر دارى ؟ ابو البخترى گفت: هشام بن عروه از پدرش از عايشه برايم نقل كرد كه پيامبر صلىاللهعليهوآله كبوتربازى مىكرد ! هارون گفت: از پيش من، بيرون برو. اگر اين نبود كه او مردى از قريش است، بركنارش مىكردم.