حاصل اين كه اينجا، جاى اشكال است و اكنون، جوابى براى آن ندارم و ننوشتن در باره آن، مؤدّبانهتر است.۱
اكنون و در بررسى اين متون مىگوييم:
۱. از منظر معارف دينى، طلاق، امرى ناپسند است كه با عبارت «أبغض الحلال»،۲ توصيف شده است. فراوانىِ انجام امر مبغوض شارع، از جانب امام معصوم عليهالسلام با جايگاه امامت و شخصيت امام، ناسازگار است و پذيرفته نيست.
۲. فراوانى انجام دادن طلاق از جانب يك فرد كه او را ملقّب به عنوان «مطلاق» كند، ناشايستگىِ دوچندان دارد. امام صادق عليهالسلام فرموده است:
خداوند عز و جل، هر پُر طلاق پُر ازدواج [را كه در حدّ چشيدن، با اين و آن، ازدواج مىكند]، دوست ندارد.۳
ملقّب شدن به اين وصف نيز با شخصيت امام و جايگاه امامت، منافات دارد.
۳. مطلاق بودن، در فرهنگ عرب، نشانه هوسرانى و ناپسند بوده، سبب انگشتنما شدن است. براى نمونه، فرد بدنام و هوسرانى چون مُغَيرة بن شُعبه، با اين عنوان توصيف شده است.۴ همچنين رجاليان اهل سنّت، در معرّفى عمرو بن شعيب، اين ويژگى او را برجسته كردهاند.۵
۴. اشكال مهمتر در مخالفت امير مؤمنان عليهالسلام با رفتار امام حسن عليهالسلام، رخ مىنماياند. تعارض عمل و سخن دو امام معصوم با يكديگر، به گونهاى كه يكى عليه ديگرى سخن گويد و بر فراز منبر، او و عمل او را نكوهش كند با معيارها و ويژگىهاى امام،
1.الحدائق الناضره : ج ۲۵ ص ۱۴۸ : «وَ بِالجُملَةِ فَالمَقامُ مُحَلُّ إشكالٍ ، وَ لا يَحضُرُنِى الآنَ الجَوابُ عَنهُ ، وَ حَبسُ القَلَمِ عَن ذلِكَ أولى بِالأدَبِ» .
2.ر . ك : سنن أبى داوود : ج ۲ ص ۲۵۵ ح ۲۱۷۸ .
3.الكافى : ج ۶ ص ۵۵ ح ۴ : «إِنَّ اللَّهَ عز و جل يُبغِضُ كُلَّ مِطلاَقٍ ذَوَّاقٍ» .
4.ر . ك : تاريخ دمشق : ج ۶۰ ص ۵۴ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱ ش ۷ .
5.ر . ك : تهذيب التهذيب : ج ۴ ص ۳۳۴ ش ۵۹۲۸ .