321
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۱۱ / ۷

حديث‏سازى در فضيلت قرآن

۷۸۳.النكت على كتاب ابن صلاحـ به نقل از مؤمّل بن اسماعيل ـ: استادى، حديث طولانى اُبىّ بن كعب در باره قرآن را برايم نقل كرد. به او گفتم: چه كسى براى تو گفت ؟ گفت: مردى در مدائن، برايم گفت و او، زنده است. نزد او رفتم و به او گفتم: چه كسى به تو گفت ؟ گفت: استادى در واسط برايم گفت و او، زنده است. نزد او رفتم و گفتم: چه كسى به تو گفت ؟ گفت: استادى در بصره برايم گفت و او، زنده است. نزد او رفتم، گفت: استادى در آبادان [برايم گفت]. نزد او رفتم. دستم را گرفت و مرا به درون خانه‏اى بُرد. گروهى از متصوّفه در آن‏جا بودند و بزرگى با آنان بود. گفت: اين شيخ، برايم گفته است. گفتم: اى شيخ ! چه كسى به تو گفت ؟ گفت: كسى براى من نگفته است ؛ امّا ديديم مردم از قرآن، روى‏گردان شده‏اند. اين حديث را برايشان ساختيم تا دل‏هايشان را به سوى قرآن بچرخاند.

۷۸۴.الموضوعاتـ به نقل از محمود بن غيلان ـ: شنيدم نزد مؤمّل از حديثى كه اُبَى از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در باره فضيلت قرآن نقل كرده، سخن به ميان آمد. گفت: آن را مردى قابل اعتماد، برايم نقل كرده است و او را نام برد. مؤمّل گفت: به مدائن رفتم و مردى كه اين حديث را نقل مى‏كرد، ديدم. به او گفتم: برايم حديث را بگو. مى‏خواهم به بصره بروم. گفت: اين مردى كه از او شنيده‏ام، در واسط است. به واسط رفتم و آن مرد را ديدم. گفتم: من در مدائن بودم و مرا به سوى تو راه‏نمايى كردند. من مى‏خواهم به بصره بروم. گفت: اين كسى كه حديث را از او شنيده‏ام، در كلاّء است. به بصره رفتم و در كلاّء، شيخ را ديدم. به او گفتم: برايم حديث را بگو كه مى‏خواهم به آبادان بروم. گفت: استادى كه حديث را از او شنيده‏ايم، در آبادان است. به آبادان رفتم و او را ديدم. گفتم: از خدا، پروا كن. اين، چه حديثى است كه در مدائن و واسط و بصره، در پىِ آن بودم و مرا به تو ره نمودند ؟ ماجراى اين حديث را به من بگو ! گفت: ما گِرد هم آمديم و ديديم مردم از قرآن، روى گردانده و به آن، بى‏رغبت شده‏اند و به اين احاديث روى آورده‏اند. ما نشستيم و برايشان، اين فضيلت‏ها را ساختيم تا به قرآن، روى بياورند.


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
320

۱۱ / ۷

وَضعُ الحَديثِ في فَضائِلِ القُرآنِ

۷۸۳.النكت على كتاب ابن الصلاح عن مؤمّل بن إسماعيل: حَدَّثَني شَيخٌ بِحَديثِ اُبَيِّ بنِ كَعبٍ الطَّويلِ في فَضائِلِ القُرآنِ، فَقُلتُ لَهُ: مَن حَدَّثَكَ ؟ فَقالَ: حَدَّثَني رَجُلٌ بِالمَدائِنِ، وهُوَ حَيٌّ، فَصِرتُ إلَيهِ فَقُلتُ لَهُ: مَن حَدَّثَكَ ؟ قالَ: حَدَّثَني شَيخٌ بِواسِطٍ، وهُوَ حَيٌّ، فَصِرتُ إلَيهِ فَقُلتُ لَهُ: مَن حَدَّثَكَ ؟ قالَ: حَدَّثَني شَيخٌ بِالبَصرَةِ، وهُوَ حَيٌّ، فَصِرتُ إلَيهِ فَقالَ: حَدَّثَني شَيخٌ بِعَبّادانَ، فَصِرتُ إلَيهِ فَأَخَذَ بِيَدي فَأَدخَلَني بَيتا، فَإِذا فيهِ قَومٌ مِنَ المُتَصَوِّفَةِ ومَعَهُم شَيخٌ، فَقالَ: هذَا الشَّيخُ حَدَّثَني، فَقُلتُ: يا شَيخُ، مَن حَدَّثَكَ ؟ قالَ: لَم يُحَدِّثني أحَدٌ، ولكِنّا رَأَينَا النّاسَ قَد رَغِبوا عَنِ القُرآنِ، فَوَضَعنا لَهُم هذَا الحَديثَ لِيَصرِفوا قُلوبَهُم إلَى القُرآنِ.۱

۷۸۴.الموضوعات عن محمود بن غيلان: سَمِعتُ المُؤَمَّلَ ذُكِرَ عِندَهُ الحَديثُ الَّذي يُروى عَن اُبَيٍّ عَنِ النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في فَضلِ القُرآنِ، فَقالَ: حَدَّثَني رَجُلٌ ثِقَةٌ سَمّاهُ، قالَ: أتَيتُ المَدائِنَ فَلَقيتُ الرَّجُلَ الَّذي يَروي هذَا الحَديثَ، فَقُلتُ لَهُ: حَدِّثني فَإِنّي اُريدُ أن آتِيَ البَصرَةَ، فَقالَ: هذَا الرَّجُلُ الَّذي سَمِعتُ مِنهُ بِواسِطٍ، فَأَتَيتُ واسِطا فَلَقيتُ الشَّيخَ، فَقُلتُ: إنّي كُنتُ بِالمَدائِنِ فَدَلَّني عَلَيكَ الشَّيخُ، إنّي اُريدُ أن آتِيَ البَصرَةَ، فَقالَ: إنَّ هذَا الشَّيخَ الَّذي سَمِعتُهُ مِنهُ هُوَ بِالكَلاّ[ءِ]، فَأَتَيتُ البَصرَةَ فَلَقيتُ الشَّيخَ بِالكَلاّ[ءِ]، فَقُلتُ لَهُ: حَدِّثني فَإِنّي اُريدُ عَبّادانَ، فَقالَ: إنَّ الشَّيخَ الَّذي سَمِعناهُ مِنهُ بِعَبّادانَ، فَأَتَيتُ عَبّادانَ فَلَقيتُ الشَّيخَ فَقُلتُ: اِتَّقِ اللّه‏َ، ما حالُ هذَا الحَديثِ الَّذي أتَيتُ المَدائِنَ وقَصَصتُ عَلَيهِ، ثُمَّ واسِطا، ثُمَّ البَصرَةَ، فَدُلِلتُ عَلَيكَ، فَأَخبَرَني بِقِصَّةِ هذَا الحَديثِ ! فَقالَ: إنَّا اجتَمَعنا فَرَأَينَا النّاسَ قَد رَغِبوا عَنِ القُرآنِ وزَهِدوا فيهِ وأَخَذوا في هذِهِ الأَحاديثِ، فَقَعَدنا فَوَضَعنا لَهُم هذِهِ الفَضائِلَ حَتّى يَرغَبوا فيهِ.۲

1.. النكت على كتاب ابن الصلاح : ص ۳۶۹ نقلاً عن الخطيب البغدادي ، الإتقان في علوم القرآن : ج ۲ ص ۴۱۶ ح ۵۹۵۸ نحوه .

2.. الموضوعات : ج ۱ ص ۲۴۲ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1386
صفحه از 501
پرینت  ارسال به