۷۸۱.الموضوعاتـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: گفته شد: اى پيامبر خدا ! خداى ما از چيست ؟ فرمود: «از آبى تلخ. نه از زمين است و نه از آسمان. خداوند، اسبى آفريد و آن را دوانْد تا عَرَق كرد. آن گاه خود را از آن عَرَق آفريد».
۷۸۲.الكافىـ به نقل از ابراهيم بن محمّد خزّاز و محمّد بن حسين ـ: خدمت ابو الحسن الرضا عليهالسلام رسيديم و براى ايشان [روايتى را] بازگو كرديم [كه مىگويد]: محمّد صلىاللهعليهوآله، پروردگارش را به صورت جوان رشيد سىسالهاى ديد. نيز گفتيم: هشام بن سالم و صاحب طاق [مؤمن طاق] و ميثمى مىگويند كه خدا تا ناف، ميانتهى و بقيهاش توپُر است.
امام عليهالسلام براى خدا به سجده افتاد. سپس گفت: «پاكى تو. تو را نشناختند و يگانهات ندانستند. از اين رو، تو را [چنين] وصف كردند. پاكى تو. اگر تو را شناخته بودند، بىگمان، همان گونه وصفت مىكردند كه تو خود، خويشتن را وصف كردهاى. پاكى تو. چگونه حاضر شدند تو را به غيرتو مانند كنند ؟ بار خدايا ! من، تو را وصف نكنم، مگر به آنچه تو خود در وصف خويش گفتهاى و تو را به آفريدگانت، مانند نكنم. تو اهل همه خوبىها هستى. پس مرا از مردمان ستمكار، قرار مده».
سپس، رو به ما كرد و فرمود: «هر آنچه در وهم خويش آورديد، خدا را جز آن بدانيد».
آن گاه افزود: «ما، خاندان محمّد، راه ميانهايم. جلو رونده (اهل غلوّ و افراط)، به سوى ما بر نگردد و واپس مانده (اهل كوتاهى و تفريط)، سوى ما نشتابد.۱ اى محمّد ! پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله، آن گاه كه عظمت پروردگارش را ديد، جوانى رشيد و سىساله بود. اى محمّد ! خداوندگار من، بزرگتر و والاتر از آن است كه ويژگى آفريدگان را داشته باشد».
گفتم: فدايت گردم ! چه كسى دو پايش در سبزه (/ حنا) بوده است ؟ فرمود: «محمّد، [پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله]. آن گاه كه با دل خويش به پروردگارش نگريست، خدا، او را در نورى مانند نور پردهها[ى نورانى] قرار داد تا آنچه در پردههاست، برايش آشكار شود. نور خدا، برخى از آن، سبز است، برخى سرخ، برخى سفيد و برخى رنگهاى ديگر. اى محمّد ! آنچه قرآن و سنّت گفتهاند، ما نيز همان را مىگوييم [و بدان معتقديم]».۲
1.در نهج البلاغة حكمت ۱۰۹ آمده است : «... بها يلحق التالى و إليها يرجع الغالى» . در الكافى (ج ۲ ص ۷۵ ح ۶) نيز تعبير : «يرجع إليكم الغالى و يلحق بكم التالى» آمده كه اين ، معناى روشنترى دارد . شارح مازندرانى مىگويد : اين بيان امام عليهالسلام ، شكايت است از اهل افراط و تفريط و غلو و تقصير كه اوّلى (غالى) به سوى ما بر نمىگردد ، در صورتى كه بايد برگردد و دومى (مقصّر) ، سعى نمىكند خود را به ما برساند . م .
2.اين حديث، از احاديث مشكل است و نسبت اين سخنان به اصحاب بزرگ امام عليهالسلام ثابت نيست. براى تبيين بيشتر حديث ، ر . ك : شرح اُصول الكافى ، ملا صالح مازندرانى : ج ۳ ص ۲۰۴ محقق شعرانى در پانوشت ۱ سخن نغز و دقيقى دارد و شرح اُصول الكافى ، ملاّ صدرا : ج ۳ ص ۱۸۲ و الحاشية على اُصول الكافى ، رفيع الدين نائينى : ص ۳۴۲ .