اين پايه، محتمل است كه امام معصوم، ابتدا بر اساس آگاهىهاى در دسترس خود، نسبت به واقعهاى مانند ظهور منجى بشر، اظهار نظر و پيش بينى كند؛ امّا خداوند، امور را بدان گونه مقدّر و جارى نسازد و امام از اين امر نيز آگاهى يابد و همين را نيز خبر دهد. در اين صورت، دو حديث امام، متعارض مىنمايد، در صورتى كه هر دو روايت، صادر شدهاند، امّا ناظر به دو چيزند. يكى ناظر به رويه و آنچه در بدايت امر، قابل وقوع مىنمود و ديگرى، ناظر به حقيقت ماجرا و آنچه در لايه باطنى، در حال وقوع و پيدايش است. در يك حديث،۱ اين مسئله عنوان شده و آن را به آيه ۳۹ سوره رعد: «يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَبِ»،۲ پيوند زدهاند. نمونه تاريخى بَدا، فرمان الهى به ذبح اسماعيل فرزند ابراهيم نبى عليهماالسلام و نيز فوت اسماعيل فرزند امام صادق عليهالسلام است كه تصوّر برخى بر امامت او پس از امام صادق عليهالسلام بوده است، امّا در زمان حيات امام عليهالسلام از دنيا رفت. نمونه تعارض دو حديث به دليل بَدا نيز حديث ظهور قائم در سال فلان و سپس، اعلام به تأخير افتادن آن است.
۶ / ۱. حديثسازى
يكى از عوامل پيدايش اختلاف در ميان احاديث اهل بيت عليهمالسلام، دست بردن در ميراث سترگ آنان است. حديثسازان، براى پيشبرد مقاصد خود، احاديثى را در فضائل و مناقب كسانى مىساختند كه سود نهايى آن، نصيب ايشان يا اربابان و حاميان آنها مىشد. گاه اين حديثها در تعارض كامل با ديدگاه امامان در آن موضوع و گاه متفاوت بودند. يك نمونه، مىتواند تأخير در وقت نماز مغرب باشد كه با وجود تأكيد بر خواندن بهنگام آن، غاليان براى به تأخير افكندنش حديث ساختند.۳ نمونه ديگر،