241
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۷۱۰.تهذيب الأحكامـ به نقل از عمّار بن مروان از سلمة بن محرر ـ: به امام صادق عليه‏السلام گفتم: مردى مرده كه نزد من مالى داشته است. او دخترى و وابستگانى نيز دارد.
امام صادق عليه‏السلام به من فرمود: برو و نيمى از دارايى برجاى مانده را به دختر بده و بقيه را نگاه‏دار. از نزد امام صادق عليه‏السلام كه آمدم به يارانمان خبرش را دادم. آنان گفتند: به تو حكم تقيه‏اى فرموده است. من به سوى امام صادق عليه‏السلام بازگشتم و گفتم: ياران مى‏گويند: شما تقيه فرموده‏ايد. امام صادق عليه‏السلام فرمود: من تقيه نكرده‏ام. آيا كسى از اين موضوع خبر دارد؟ گفتم: نه. فرمود: برو و بقيه دارايى را نيز به دختر بده.

۷۱۱.رجال الكشىـ به نقل از داوود رِقّى ـ: به محضر امام صادق عليه‏السلام رفتم و گفتم: فدايت شوم ! در وضو، چند بار بايد اعضا را شست ؟ امام عليه‏السلام فرمود: «خداوند، يك بار را واجب نموده و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز به سبب ناتوانى مردم [از كامل كردن وضو با يك بار شستن]، يك مرتبه بدان افزوده است. هر كس سه بار اعضايش را بشويد، نمازش درست نيست.
من در كنار امام عليه‏السلام بودم كه داوود بن زُربى، وارد شد و به گوشه‏اى از اتاق رفت و از امام عليه‏السلام در باره تعداد شستن در وضو پرسيد. امام عليه‏السلام فرمود: «سه مرتبه، سه مرتبه. هر كه كمتر انجام دهد، نمازش صحيح نيست».
داوود رِقّى مى‏گويد: پهلوهايم به لرزه در آمد و كم مانده بود شيطان، به درونم راه يابد. پس در حالى كه رنگم دگرگون شده بود، امام صادق عليه‏السلام به من نگاه كرد و فرمود: «اى داوود ! آرام باش [. اگر اين گونه نگويم، كار او]يا به كفر مى‏انجامد يا گردنش زده مى‏شود».
داوود رِقّى مى‏گويد: از محضر امام عليه‏السلام مرخّص شديم و خانه ابن زُربى، كنار باغ ابو جعفر منصور عبّاسى بود و آن، هنگامى بود كه گزارش حال داوود بن زُربى را به ابو جعفر داده بودند و گفته بودند كه او، رافضى است و نزد جعفر بن محمّد عليه‏السلام، رفت و آمد مى‏كند. ابو جعفر منصور گفت: من، وضويش را زير نظرم مى‏گيرم. اگر همچون جعفر بن محمّد، وضو گرفت كه وضويش را مى‏شناسم، اين سخن را در باره‏اش راست مى‏يابم و او را مى‏كُشم.
پس منصور، در حالى كه داوود براى نماز آماده مى‏شد، از جايى مخفى مى‏نگريست. داود بن زُربى، آن گونه كه امام صادق عليه‏السلام به او فرمان داده بود، به شكل كامل، اعضايش را سه مرتبه وضو داد. به محض اين كه وضويش كامل شد، منصور به دنبالش فرستاد و او را فرا خواند.
داوود رِقّى مى‏گويد: داوود [بن زُربى] گفت: همين كه نزد منصور رفتم، ضمن خوشامدگويى گفت: اى داوود ! در باره تو سخن بيهوده‏اى گفتند ؛ ولى تو آن گونه نيستى. من وضوى تو را زير نظر گرفتم و ديدم وضوى تو، وضوى رافضيان نيست. مرا حلال كن. سپس، دستور داد ۱۰۰ هزار درهم بدو دادند.
داوود رِقّى مى‏گويد: من و داوود بن زُربى، نزد امام صادق عليه‏السلام، همديگر را ملاقات كرديم. پس داوود بن زُربى گفت: فدايت شوم ! خون‏هاى ما را در دنيا، حفظ كردى، اميدواريم به ميمنت و بركت شما، وارد بهشت شويم. امام صادق عليه‏السلام فرمود: «خدا، برايت و براى همه برادران دينى و مؤمنت، چنين كند !». آن گاه، به داوود بن زربى فرمود: «آنچه برايت پيش آمده، براى داوود رِقّى باز گو تا پريشانى‏اش آرام گيرد». او نيز همه واقعه را برايش باز گفت.
سپس امام صادق عليه‏السلام به داوود رِقّى فرمود: «[آن گونه] فتوا دادم ؛ زيرا وى در آستانه كشته شدن به دست چنين دشمنى بود». سپس امام عليه‏السلام فرمود: «اى داوود بن زُربى ! اعضاى وضو را دو بار بشوى و بر اين ميفزا كه اگر بيفزايى، نمازت درست نيست».


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
240

۷۱۰.تهذيب الأحكام عن عمّار بن مروان عن سلمة بن محرز: قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه‏ِ عليه‏السلام رَجُلٌ مَاتَ ولَهُ عِندي مَالٌ ولَهُ ابنَةٌ وَلَهُ مَوَالي فَقَالَ لي اذهَب فَأَعطِ البِنتَ النِّصفَ وَأَمسِك عَنِ البَاقي فَلَمَّا جِئتُ أَخبَرتُ بِذَلِكَ أَصحابَنا فَقالوا أَعطاكَ مِن جِرابِ النُّورَةِ قالَ فَرَجَعتُ إلَيهِ فَقُلتُ إنَّ أَصحابَنا قالوا أَعطاكَ مِن جِرابِ النُّورَةِ قالَ فَقالَ ما أَعطَيتُكَ مِن جِرابِ النُّورَةِ عَلِمَ بِهَذا أَحَدٌ قُلتُ لاَ قالَ فَاذهَب فَأَعطِ البِنتَ الباقي.۱

۷۱۱.رجال الكشّي عن داود الرقّي: دَخَلتُ عَلى أبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، كَم عِدَّةُ الطَّهارَةِ ؟ فَقالَ: ما أوجَبَهُ اللّه‏ُ فَواحِدَةٌ، وأَضافَ إلَيها رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله واحِدَةً لِضَعفِ النّاسِ، ومَن تَوَضَّأَ ثَلاثا ثَلاثا فَلا صَلاةَ لَهُ. أنَا مَعَهُ في ذا حَتّى جاءَ داودُ بنُ زُربِيٍّ، فَأَخَذَ زاوِيَةً مِنَ البَيتِ فَسَأَلَهُ عَمّا سَأَلتُهُ في عِدَّةِ الطَّهارَةِ ؟ فَقالَ لَهُ: ثَلاثا ثَلاثا، مَن نَقَصَ عَنهُ فَلا صَلاةَ لَهُ.
قالَ: فَارتَعَدَت فَرائِصي وكادَ أن يَدخُلَنِي الشَّيطانُ، فَأَبصَرَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام إلَيَّ وقَد تَغيَّرَ لَوني، فَقالَ: اُسكُن يا داودُ، هذا هُوَ الكُفرُ أو ضَربُ الأَعناقِ.
قالَ: فَخَرَجنا مِن عِندِهِ وكانَ بَيتُ ابنِ زُربِيٍّ إلى جِوارِ بُستانِ أبي جَعفَرٍ المَنصورِ، وكانَ قَد اُلقِيَ إلى أبي جَعفَرٍ أمرُ داودَ بنِ زُربِيٍّ، وأَنَّهُ رافِضِيٌّ يَختَلِفُ إلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ. فَقالَ أبو جَعفَرٍ: إنّي مُطَّلِعٌ عَلى طَهارَتِهِ، فَإِن هُوَ تَوَضَّأَ وُضوءَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ فَإِنّي لَأَعرِفُ طَهارَتَهُ، حَقَّقتُ عَلَيهِ القَولَ وقَتَلتُهُ، فَاطَّلَعَ وداودُ يَتَهَيَّأُ لِلصَّلاةِ مِن حَيثُ لا يَراهُ، فَأَسبَغَ داودُ بنُ زُربِيٍّ الوُضوءَ ثَلاثا ثَلاثا كَما أمَرَهُ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام، فَما تَمَّ وُضوؤُهُ حَتّى بَعَثَ إلَيهِ أبو جَعفَرٍ فَدَعاهُ.
قالَ: فَقالَ داودُ: فَلَمّا أن دَخَلتُ عَلَيهِ رَحَّبَ بي، وقالَ: يا داودُ، قيلَ فيكَ شَيءٌ باطِلٌ وما أنتَ كَذلِكَ، قالَ: قَدِ اطَّلَعتُ عَلى طَهارَتِكَ، ولَيسَت طَهارَتُكَ طَهارَةَ الرّافِضَةِ، فَاجعَلني في حِلٍّ. فَأَمَرَ لَهُ بِمِئَةِ ألفِ دِرهَمٍ.
قالَ: فَقالَ داودُ الرَّقِّيُّ: اِلتَقَيتُ أنَا وداودُ بنُ زُربِيٍّ عِندَ أبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام، فَقالَ لَهُ داودُ بنُ زُربِيٍّ: جَعَلَنِيَ اللّه‏ُ فِداكَ، حَقَنتَ دِماءَنا في دارِ الدُّنيا، ونَرجو أن نَدخُلَ بِيُمنِكَ وبَرَكَتِكَ الجَنَّةَ.
فَقالَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: فَعَلَ اللّه‏ُ ذلِكَ بِكَ وبِإِخوانِكَ مِن جَميعِ المُؤمِنينَ. فَقالَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام لِداودَ بنِ زُربِيٍّ: حَدِّث داودَ الرَّقِّيَّ بِما مَرَّ عَلَيكُم حَتّى تَسكُنَ رَوعَتُهُ، قالَ: فَحَدَّثَهُ بِالأَمرِ كُلِّهِ.
قالَ: فَقالَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: لِهذا أفتَيتُهُ ؛ لِأَ نَّهُ كانَ أشرَفَ عَلَى القَتلِ مِن يَدِ هذَا العَدُوِّ. ثُمَّ قالَ: يا داودَ بنَ زُربِيٍّ، تَوَضَّأ مَثنى مَثنى ولا تَزيدَنَّ عَلَيهِ، وإنَّكَ إن زِدتَ عَلَيهِ فَلا صَلاةَ لَكَ.۲

1.. تهذيب الأحكام : ج ۹ ص ۳۳۲ ح ۱۱۹۵ ، الإستبصار : ج ۴ ص ۱۷۴ ح ۶۵۷ ، وسائل الشيعة : ج ۱۷ ص ۵۴۱ ح ۳۲۸۹۹ .

2.. رجال الكشّي : ج ۲ ص ۶۰۰ ح ۵۶۴ ، بحار الأنوار : ج ۴۷ ص ۱۵۲ ح ۲۱۲ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1733
صفحه از 501
پرینت  ارسال به