۷۰۴.الكافىـ به نقل از سالم ابو خديجه ـ: در محضر امام صادق عليهالسلام بودم كه شخصى از ايشان پرسيد: من گاهى وارد مسجد مىشوم، در حالى كه برخى از ياران ما در حال نماز ظهر و برخى در حال خواندن نماز عصر هستند [. اين چگونه مىشود] ؟ امام عليهالسلام فرمود: «من به آنها دستور دادهام كه چنين كنند. اگر همه آنها در يك وقت نماز بخوانند، شناخته شده، دستگير مىشوند».
۷۰۵.امام صادق عليهالسلام: كسى كه مىداند ما جز حق نمىگوييم، پس بايد به آنچه از ما مىداند، بسنده كند [و به همان حديث، عمل نمايد] و چنانچه حديثى از ما شنيد كه با آنچه از ما مىداند، سازگار نبود، بايد بداند كه آن سخن را براى دفاع از [جان] او گفتهايم و خير او را خواستهايم.
۷۰۶.علل الشرائعـ به نقل از محمّد بن بشير و حَريز ـ: به امام صادق عليهالسلام گفتم: بر من، چيزى گرانتر از اختلاف يارانمان نيست. فرمود: «اين، از طرف خود من است».
۷۰۷.امام صادق عليهالسلام ـ به عبيد بن زُراره ـ: آنچه از من شنيدى و شباهت به قول مردم (غير شيعه) داشت، تقيّه در آن راه دارد و آنچه را از من شنيدى و شباهتى به گفتار ايشان نداشت، تقيّهاى در آن نيست.
۷۰۸.امام كاظم عليهالسلام ـ وقتى در باره اختلاف و پراكندگى اصحاب ما، از ايشان سؤال شد ـ: من، خود، اين كار را با شما كردهام. اگر بر يك امر فراهم مىآمديد، دستگير مىشديد.
۷۰۹.الكافىـ به نقل از عبد اللّه بن مُحرِز كلاهفروش ـ: مردى به من وصيّت كرد و پانصد يا ششصد درهم بر جاى نهاده و دخترى نيز از او مانده است و به من گفت: خويشان پدرىاش، در شام هستند. اين را از امام صادق عليهالسلام پرسيدم. فرمود: «نصف ميراث را به دختر و نصف ديگر را به خويشان پدرىاش بده».
هنگامى كه به كوفه آمدم، سخن امام عليهالسلام را به يارانمان خبر دادم. گفتند: امام عليهالسلام از تو تقيّه كرده است. من نصف ديگر را نيز به دختر دادم. سپس حج گزاردم و امام صادق عليهالسلام را ديدم و گفته يارانمان را به امام عليهالسلام، خبر دادم. همچنين گفتم كه من، نصف ديگر را نيز به دختر دادم. فرمود: «خوب كارى كردى. من از بيم [زيان، رساندن] خويشان پدرىاش بر تو، چنين فتوايى به تو دادم».