۵۱۴.الكافىـ به نقل از محمّد بن احمد از يكى از شيعيان ـ: به ابو الحسن عسكرى [امام هادى] عليهالسلام نوشتم: فدايت گردم ! معناى اين فرموده امام صادق عليهالسلام چيست كه: «حديث ما را نه هيچ فرشته مقرّبى بر مىتابد، نه هيچ پيامبر مُرسَلى و نه هيچ مؤمنى كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است ؟».
پاسخ آمد: «معناى فرموده امام صادق عليهالسلام كه "آن را هيچ فرشتهاى و پيامبرى و مؤمنى بر نمىتابد"، اين است كه فرشته، تاب نگهدارى آن را ندارد، بلكه به فرشته ديگر مىگويد و پيامبر، تاب نگهدارىاش را ندارد و آن را به پيامبرى ديگر مىرساند و مؤمن، تاب نگهدارىاش را ندارد و آن را براى مؤمن ديگر، بازگو مىكند. اين است معناى فرموده جدّم عليهالسلام».
۵۱۵.الكافىـ به نقل از محمّد بن عبد الخالق و ابو بصير ـ: امام صادق عليهالسلام] فرمود]: «به خدا سوگند، رازى از رازهاى خدا و دانشى از دانش خدا، نزد ماست كه به خدا قسم، نه فرشته مقرّب و نه پيامبر مُرسل و نه مؤمنى كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است، آن را بر نمىتابد. به خدا سوگند خداوند، آن را به احدى جز ما، واگذار نكرده و احدى جز ما را بدان، مكلّف نساخته است. نزد ما رازى از رازهاى خدا و دانشى از دانش خداست. خداوند، ما را به تبليغ آن فرمان داد و ما هم آنچه را به تبليغ آن از سوى خدا مأمور بوديم، ابلاغ كرديم ؛ امّا براى آن، جايى و شخص شايستهاى و فرد پذيرندهاى كه آن را برتابد، نيافتيم، تا آن كه خداوند براى [پذيرش]آن [راز و دانش]، مردمانى را آفريد. اينان، از همان گِلى آفريده شدند كه محمّد و خاندان و فرزندان او عليهمالسلام آفريده شدند و از همان نورى هستند كه خداوند، محمّد و فرزندان او را از آن آفريد و آنها را از افزونىِ همان رحمتش ساخت كه محمّد و فرزندانش را از آن ساخت. پس آنچه را از جانب خداوند، مأمور به تبليغش بوديم، ابلاغ كرديم و ايشان، پذيرفتند و آن را برتابيدند. به وسيله آنان و از جانب ما نيز به ديگران رسيد و آن را پذيرفتند و برتابيدند. ياد ما به ايشان رسيد و دلهايشان، به شناخت ما و حديث ما گراييد. اگر آنان از اين [گِل و نور] آفريده نشده بودند، قطعا چنين نمىبودند. نه، به خدا قسم، آن را برنمىتافتند».
سپس فرمود: «خداوند، مردمانى را [هم] براى دوزخ و آتش آفريد و به ما فرمان داد كه به آنها نيز برسانيم و ما نيز به ايشان رسانديم، همان گونه كه به آن گروه از مردمان رسانديم ؛ ولى به آن، روى خوش نشان ندادند و دلهايشان، از آن گريزان شد و آن را به ما برگرداندند و تحمّلش نكردند و دروغش شمردند و گفتند: جادوگر و دروغگوست. پس، خداوند بر دلهايشان مُهر زد و آن را از يادشان بُرد. با اين حال، زبانشان را به پارهاى از حق، باز كرد. در نتيجه، آن را به زبان مىآورند، در حالى كه دلهايشان، منكر است و اين، براى آن است تا خداوند با اندك حقگويى آنان از دوستان و فرمانبُرداران خود، دفاع كند. اگر چنين نبود، خداوند، در زمينش پرستش نمىشد. از اين رو، خداوند، ما را به چشمپوشى از آنها و پردهپوشى و كتمان، امر فرمود. پس شما نيز كتمان كنيد از كسى كه خدا به باز ايستادن از او امر كرد و پوشيده داريد از كسى كه خدا به پوشاندن و كتمان از او فرمان داده است».
امام عليهالسلام سپس دست به سوى آسمان بلند كرد و گريست و گفت: «خدايا ! اينان (شيعيان)، گروهى كوچك و اندكاند. پس زندگى و مرگ ما را زندگى و مرگ آنان قرار ده۱ و هيچ يك از دشمنانت را بر ايشان، مسلّط مگردان تا مبادا ما را داغدارشان سازى ؛ زيرا اگر ما را داغدار ايشان سازى، هرگز در زمينت پرستش نخواهى شد. خداوند بر محمّد و خاندان او درود و سلام فراوان فرستد».