۶۸۰.الاحتجاج: محمّد بن عبد اللّه حِميَرى، در نامهاى ديگر به صاحب الزمان ـ كه درودها و سلام خداوند بر او باد ـ در پاسخ به سؤالهايى كه او پرسيده بود ـ... از سجده شكر پس از نماز واجب پرسيد [و اين گونه نوشت]: برخى از ياران، آن را بدعت مىدانند. آيا جايز است انسان، اين سجده را پس از نماز واجب بگزارد ؟ و اگر جايز است، در نماز مغرب، پس از خود نماز است يا پس از آن كه چهار ركعت نماز نافله مغرب را هم خواند ؟
امام عليهالسلام پاسخ داد: «سجده شكر، از لازمترين و ضرورترين سنّتهاست و هيچ كس آن را بدعت نخوانده، مگر كسى كه خود در پىِ بدعتگذارى در دين است. امّا روايتى كه سجده شكر پس از نماز مغرب و اختلاف در زمان اداى آن را مطرح مىكند كه آيا پس از سه ركعت مغرب يا پس از چهار ركعت نافله آن است، [پاسخش اين است كه]برترى دعا و تسبيح پس از نمازهاى واجب بر دعا پس از نمازهاى نافله، مانند برترى خود نمازهاى واجب بر نافله است و سجده شكر، گونهاى دعا و تسبيح است. پس بهتر است پس از نماز واجب باشد، گر چه انجام دادنش پس از نمازهاى نافله نيز جايز است».
۶۸۱.الغيبة، طوسى ـ در ذكر سؤالهاى محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِميَرى كه به امام زمان عليهالسلام نوشته بود ـ:
[سؤال:]براى ما از عالِم [امام معصوم] عليهالسلام روايت شده كه در باره امام جماعتى پرسيدهاند كه بخشى از نماز را با جماعت خوانده و پيشامدى [مرگبار مانند سكته]برايش پيش مىآيد. نمازگزارانِ پشتِ سر او، چه كنند ؟ عالِم عليهالسلام فرموده است: «امام را عقب مىكشند و يكى از همان نمازگزاران، جلوتر مىآيد و نمازشان را به پايان مىبرند و آن كسى كه دست به پيكر امام جماعت زده است، غسل مىكند».
توقيع: «بر كسى كه امام جماعتِ فوت شده را دور كرده، جز شُستن دست، چيزى واجب نيست و اگر پيشامدى رخ دهد كه به قطع نماز نينجامد، امام [جماعتِ دوم]، نمازش را با نمازگزاران، ادامه مىدهد و به پايان مىرساند».
[سؤال:] و از عالِم عليهالسلام، روايت شده است: «هر كس به مُردهاى دست بزند كه هنوز بدنش گرم است، دستش را بايد بشويد و هر كس پس از سرد شدن، با او تماس بيابد، بايد غسل كند» و اين امام جماعت، در اين حالت [كه تازه مُرده است]، هنوز بدنش گرم است. پس كسى كه به او دست مىزند، چه حكمى دارد ؟ و شايد او را با لباسش بگيرد و دور كند و با بدن او تماس نيابد. پس چگونه غسل بر او واجب مىشود ؟
توقيع: «اگر در اين حالت، او را مس كند، جز شستن دستش، چيزى بر او واجب نيست».
... [سؤال:] روايت شده است كه در باره ثواب قرائت قرآن در نمازهاى واجب و غير آن، عالِم عليهالسلام گفته است: «شگفت از كسى كه سوره قدر را در نمازش نمىخواند، چگونه نمازش پذيرفته مىشود !» و روايت شده است: «نمازى كه سوره توحيد در آن خوانده نمىشود، بالنده [و بالا رونده]نيست» و روايت شده است: «هر كس سوره هُمَزه را در نمازهاى واجبش بخواند، از دنيا به او داده مىشود۱». پس آيا رواست كه سوره هُمَزه را بخواند و اين سورههايى را كه ذكر كرديم، وا نهد، با توجّه به حديثى كه مىگويد: «نماز، جز با اين دو سوره (قدر و توحيد)، پذيرفته و بالنده نمىشود» ؟
توقيع: «ثواب سورهها، همان گونه است كه روايت شده است و چون سورهاى را كه ثواب دارد، نخواند و توحيد و قدر را به جهت فضيلتشان بخواند، ثواب قرائت همين دو و نيز ثواب قرائت سورهاى كه نخوانده، به او داده مىشود و جايز است كه غير اين دو سوره را بخواند و نمازش هم كامل است ؛ امّا فزونى [ثواب] و نماز برتر را رها كرده است».