209
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۶۸۰.الاحتجاج: محمّد بن عبد اللّه‏ حِميَرى، در نامه‏اى ديگر به صاحب الزمان ـ كه درودها و سلام خداوند بر او باد ـ در پاسخ به سؤال‏هايى كه او پرسيده بود ـ... از سجده شكر پس از نماز واجب پرسيد [و اين گونه نوشت]: برخى از ياران، آن را بدعت مى‏دانند. آيا جايز است انسان، اين سجده را پس از نماز واجب بگزارد ؟ و اگر جايز است، در نماز مغرب، پس از خود نماز است يا پس از آن كه چهار ركعت نماز نافله مغرب را هم خواند ؟
امام عليه‏السلام پاسخ داد: «سجده شكر، از لازم‏ترين و ضرورترين سنّت‏هاست و هيچ كس آن را بدعت نخوانده، مگر كسى كه خود در پىِ بدعت‏گذارى در دين است. امّا روايتى كه سجده شكر پس از نماز مغرب و اختلاف در زمان اداى آن را مطرح مى‏كند كه آيا پس از سه ركعت مغرب يا پس از چهار ركعت نافله آن است، [پاسخش اين است كه]برترى دعا و تسبيح پس از نمازهاى واجب بر دعا پس از نمازهاى نافله، مانند برترى خود نمازهاى واجب بر نافله است و سجده شكر، گونه‏اى دعا و تسبيح است. پس بهتر است پس از نماز واجب باشد، گر چه انجام دادنش پس از نمازهاى نافله نيز جايز است».

۶۸۱.الغيبة، طوسى ـ در ذكر سؤال‏هاى محمّد بن عبد اللّه‏ بن جعفر حِميَرى كه به امام زمان عليه‏السلام نوشته بود ـ:
[سؤال:]براى ما از عالِم [امام معصوم] عليه‏السلام روايت شده كه در باره امام جماعتى پرسيده‏اند كه بخشى از نماز را با جماعت خوانده و پيشامدى [مرگبار مانند سكته]برايش پيش مى‏آيد. نمازگزارانِ پشتِ سر او، چه كنند ؟ عالِم عليه‏السلام فرموده است: «امام را عقب مى‏كشند و يكى از همان نمازگزاران، جلوتر مى‏آيد و نمازشان را به پايان مى‏برند و آن كسى كه دست به پيكر امام جماعت زده است، غسل مى‏كند».
توقيع: «بر كسى كه امام جماعتِ فوت شده را دور كرده، جز شُستن دست، چيزى واجب نيست و اگر پيشامدى رخ دهد كه به قطع نماز نينجامد، امام [جماعتِ دوم]، نمازش را با نمازگزاران، ادامه مى‏دهد و به پايان مى‏رساند».
[سؤال:] و از عالِم عليه‏السلام، روايت شده است: «هر كس به مُرده‏اى دست بزند كه هنوز بدنش گرم است، دستش را بايد بشويد و هر كس پس از سرد شدن، با او تماس بيابد، بايد غسل كند» و اين امام جماعت، در اين حالت [كه تازه مُرده است]، هنوز بدنش گرم است. پس كسى كه به او دست مى‏زند، چه حكمى دارد ؟ و شايد او را با لباسش بگيرد و دور كند و با بدن او تماس نيابد. پس چگونه غسل بر او واجب مى‏شود ؟
توقيع: «اگر در اين حالت، او را مس كند، جز شستن دستش، چيزى بر او واجب نيست».
... [سؤال:] روايت شده است كه در باره ثواب قرائت قرآن در نمازهاى واجب و غير آن، عالِم عليه‏السلام گفته است: «شگفت از كسى كه سوره قدر را در نمازش نمى‏خواند، چگونه نمازش پذيرفته مى‏شود !» و روايت شده است: «نمازى كه سوره توحيد در آن خوانده نمى‏شود، بالنده [و بالا رونده]نيست» و روايت شده است: «هر كس سوره هُمَزه را در نمازهاى واجبش بخواند، از دنيا به او داده مى‏شود۱». پس آيا رواست كه سوره هُمَزه را بخواند و اين سوره‏هايى را كه ذكر كرديم، وا نهد، با توجّه به حديثى كه مى‏گويد: «نماز، جز با اين دو سوره (قدر و توحيد)، پذيرفته و بالنده نمى‏شود» ؟
توقيع: «ثواب سوره‏ها، همان گونه است كه روايت شده است و چون سوره‏اى را كه ثواب دارد، نخواند و توحيد و قدر را به جهت فضيلتشان بخواند، ثواب قرائت همين دو و نيز ثواب قرائت سوره‏اى كه نخوانده، به او داده مى‏شود و جايز است كه غير اين دو سوره را بخواند و نمازش هم كامل است ؛ امّا فزونى [ثواب] و نماز برتر را رها كرده است».

1.در الاحتجاج چنين آمده است : «به اندازه دنيا به او ثواب داده مى‏شود» .


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
208

۶۸۰.الاحتجاج: في كِتابٍ آخَرَ لِمُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّه‏ِ الحِميَرِيِّ إلى صاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللّه‏ِ وسَلامُهُ عَلَيهِ مِن جَوابِ مَسائِلِهِ الَّتي سَأَلَهُ عَنها... وسَأَلَ عَن سَجدَةِ الشُّكرِ بَعدَ الفَريضَةِ، فَإِنَّ بَعضَ أصحابِنا ذَكَرَ أنَّها بِدعَةٌ، فَهَل يَجوزُ أن يَسجُدَها الرَّجُلُ بَعدَ الفَريضَةِ ؟ وإن جازَ فَفي صَلاةِ المَغرِبِ هِيَ بَعدَ الفَريضَةِ أو بَعدَ الأَربَعِ رَكَعاتِ النّافِلَةِ ؟ فَأَجابَ عليه‏السلام:
سَجدَةُ الشُّكرِ مِن ألزَمِ السُّنَنِ وأَوجَبِها، ولَم يَقُل إنَّ هذِهِ السَّجدَةَ بِدعَةٌ إلاّ مَن أرادَ أن يُحدِثَ في دينِ اللّه‏ِ بِدعَةً. وأَمَّا الخَبَرُ المَروِيُّ فيها بَعدَ صَلاةِ المَغرِبِ وَالاِختِلافُ في أنَّها بَعدَ الثَّلاثِ أو بَعدَ الأَربَعِ، فَإِنَّ فَضلَ الدُّعاءِ وَالتَّسبيحِ بَعدَ الفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ، كَفَضلِ الفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ، وَالسَّجدَةُ دُعاءٌ وتَسبيحٌ، فَالأَفضَلُ أن يَكونَ بَعدَ الفَرضِ، فَإِن جُعِلَت بَعدَ النَّوافِلِ أيضا جازَ.۱

۶۸۱.الغيبة للطوسيـ في ذِكرِ مَسائِلِ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللّه‏ِ بنِ جَعفَرٍ الحِميَرِيِ كَتَبَها لِصاحِبِ الأَمرِ عليه‏السلام ـ:
فَرُوِيَ لَنا عَنِ العالِمِ عليه‏السلام: أنَّهُ سُئِلَ عَن إمامِ قَومٍ صَلّى بِهِم بَعضَ صَلاتِهِم وحَدَثَت عَلَيهِ حادِثَةٌ، كَيفَ يَعمَلُ مَن خَلفَهُ ؟ فَقالَ: يُؤَخَّرُ ويُقَدَّمُ بَعضُهُم، ويُتِمُّ صَلاتَهُم، ويَغتَسِلُ مَن مَسَّهُ.
التَّوقيعُ:
لَيسَ عَلى مَن نَحّاهُ إلاّ غَسلُ اليَدِ، وإذا لَم تَحدُث حادِثَةٌ تَقطَعُ الصَّلاةَ تَمَّمَ صَلاتَهُ مَعَ القَومِ.
ورُوِيَ عَنِ العالِمِ عليه‏السلام: «أنَّ مَن مَسَّ مَيِّتا بِحَرارَتِهِ غَسَلَ يَدَيهِ، ومَن مَسَّهُ وقَد بَرَدَ فَعَلَيهِ الغُسلُ»، وهذَا الإِمامُ في هذِهِ الحالَةِ لا يَكونُ مَسُّهُ إلاّ بِحَرارَتِهِ، وَالعَمَلُ مِن ذلِكَ عَلى ما هُوَ، ولَعَلَّهُ يُنَحّيهِ بِثِيابِهِ ولا يَمَسُّهُ، فَكَيفَ يَجِبُ عَلَيهِ الغُسلُ ؟
التَّوقيعُ:
إذا مَسَّهُ عَلى هذِهِ الحالَةِ لَم يَكُن عَلَيهِ إلاّ غَسلُ يَدِهِ.
... ورُوِيَ في ثَوابِ القُرآنِ فِي الفَرائِضِ وغَيرِها:
أنَّ العالِمَ عليه‏السلام قالَ: «عَجَبا لِمَن لَم يَقرَأ في صَلاتِهِ «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» كَيفَ تُقبَلُ صَلاتُهُ ؟»
ورُوِيَ: «ما زَكَت صَلاةٌ لَم يُقرَأ فيها بِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ%«$.
ورُوِيَ: «أنَّ مَن قَرَأَ في فَرائِضِهِ الهُمَزَةَ اُعطِيَ مِنَ الدُّنيا۲»، فَهَل يَجوزُ أن يَقرَأَ «الهُمَزَةَ» ويَدَعَ هذِهِ السُّوَرَ الَّتي ذَكَرناها، مَعَ ما قَد رُوِيَ أنَّهُ لا تُقبَلُ صَلاةٌ ولا تَزكو إلاّ بِهِما ؟
التَّوقيعُ:
الثَّوابُ فِي السُّوَرِ عَلى ما قَد رُوِيَ، وإذا تَرَكَ سورَةً مِمّا فيهَا الثَّوابُ، وقَرَأَ «قُل هُوَ اللّه‏ُ أحَدٌ» و«إنّا أنزَلناهُ» لِفَضلِهِما، اُعطِيَ ثَوابَ ما قَرَأَ وثَوابَ السّورَةِ الَّتي تَرَكَ، ويَجوزُ أن يَقرَأَ غَيرَ هاتَينِ السّورَتَينِ وتَكونُ صَلاتُهُ تامَّةً، ولكِن يَكونُ قَد تَرَكَ الفَضلَ.۳

1.. الاحتجاج : ج ۲ ص ۵۷۳ و ص ۵۷۶ ح ۳۵۶ ، بحار الأنوار : ج ۸۶ ص ۱۹۴ ح ۱ .

2.. في الاحتجاج : «اُعطي من الثواب قدر الدُّنيا» بدل «اُعطي من الدُّنيا» .

3.. الغيبة للطوسي : ص ۳۷۴ و ۳۷۵ و ۳۷۷ ح ۳۴۵ ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۵۶۲ ح ۳۵۴ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۸۱ ص ۱۵ ح ۲۱ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1687
صفحه از 501
پرینت  ارسال به