21
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۵۱۴.الكافىـ به نقل از محمّد بن احمد از يكى از شيعيان ـ: به ابو الحسن عسكرى [امام هادى] عليه‏السلام نوشتم: فدايت گردم ! معناى اين فرموده امام صادق عليه‏السلام چيست كه: «حديث ما را نه هيچ فرشته مقرّبى بر مى‏تابد، نه هيچ پيامبر مُرسَلى و نه هيچ مؤمنى كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است ؟».
پاسخ آمد: «معناى فرموده امام صادق عليه‏السلام كه "آن را هيچ فرشته‏اى و پيامبرى و مؤمنى بر نمى‏تابد"، اين است كه فرشته، تاب نگهدارى آن را ندارد، بلكه به فرشته ديگر مى‏گويد و پيامبر، تاب نگهدارى‏اش را ندارد و آن را به پيامبرى ديگر مى‏رساند و مؤمن، تاب نگهدارى‏اش را ندارد و آن را براى مؤمن ديگر، بازگو مى‏كند. اين است معناى فرموده جدّم عليه‏السلام».

۵۱۵.الكافىـ به نقل از محمّد بن عبد الخالق و ابو بصير ـ: امام صادق عليه‏السلام] فرمود]: «به خدا سوگند، رازى از رازهاى خدا و دانشى از دانش خدا، نزد ماست كه به خدا قسم، نه فرشته مقرّب و نه پيامبر مُرسل و نه مؤمنى كه خداوند، دلش را به ايمان آزموده است، آن را بر نمى‏تابد. به خدا سوگند خداوند، آن را به احدى جز ما، واگذار نكرده و احدى جز ما را بدان، مكلّف نساخته است. نزد ما رازى از رازهاى خدا و دانشى از دانش خداست. خداوند، ما را به تبليغ آن فرمان داد و ما هم آنچه را به تبليغ آن از سوى خدا مأمور بوديم، ابلاغ كرديم ؛ امّا براى آن، جايى و شخص شايسته‏اى و فرد پذيرنده‏اى كه آن را برتابد، نيافتيم، تا آن كه خداوند براى [پذيرش]آن [راز و دانش]، مردمانى را آفريد. اينان، از همان گِلى آفريده شدند كه محمّد و خاندان و فرزندان او عليهم‏السلام آفريده شدند و از همان نورى هستند كه خداوند، محمّد و فرزندان او را از آن آفريد و آنها را از افزونىِ همان رحمتش ساخت كه محمّد و فرزندانش را از آن ساخت. پس آنچه را از جانب خداوند، مأمور به تبليغش بوديم، ابلاغ كرديم و ايشان، پذيرفتند و آن را برتابيدند. به وسيله آنان و از جانب ما نيز به ديگران رسيد و آن را پذيرفتند و برتابيدند. ياد ما به ايشان رسيد و دل‏هايشان، به شناخت ما و حديث ما گراييد. اگر آنان از اين [گِل و نور] آفريده نشده بودند، قطعا چنين نمى‏بودند. نه، به خدا قسم، آن را برنمى‏تافتند».
سپس فرمود: «خداوند، مردمانى را [هم] براى دوزخ و آتش آفريد و به ما فرمان داد كه به آنها نيز برسانيم و ما نيز به ايشان رسانديم، همان گونه كه به آن گروه از مردمان رسانديم ؛ ولى به آن، روى خوش نشان ندادند و دل‏هايشان، از آن گريزان شد و آن را به ما برگرداندند و تحمّلش نكردند و دروغش شمردند و گفتند: جادوگر و دروغ‏گوست. پس، خداوند بر دل‏هايشان مُهر زد و آن را از يادشان بُرد. با اين حال، زبانشان را به پاره‏اى از حق، باز كرد. در نتيجه، آن را به زبان مى‏آورند، در حالى كه دل‏هايشان، منكر است و اين، براى آن است تا خداوند با اندك حق‏گويى آنان از دوستان و فرمان‏بُرداران خود، دفاع كند. اگر چنين نبود، خداوند، در زمينش پرستش نمى‏شد. از اين رو، خداوند، ما را به چشم‏پوشى از آنها و پرده‏پوشى و كتمان، امر فرمود. پس شما نيز كتمان كنيد از كسى كه خدا به باز ايستادن از او امر كرد و پوشيده داريد از كسى كه خدا به پوشاندن و كتمان از او فرمان داده است».
امام عليه‏السلام سپس دست به سوى آسمان بلند كرد و گريست و گفت: «خدايا ! اينان (شيعيان)، گروهى كوچك و اندك‏اند. پس زندگى و مرگ ما را زندگى و مرگ آنان قرار ده۱ و هيچ يك از دشمنانت را بر ايشان، مسلّط مگردان تا مبادا ما را داغدارشان سازى ؛ زيرا اگر ما را داغدار ايشان سازى، هرگز در زمينت پرستش نخواهى شد. خداوند بر محمّد و خاندان او درود و سلام فراوان فرستد».

1.در زيارت عاشورا آمده است : «اللَّهُمَّ اجعَل مَحياىَ مَحيا مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ» يعنى خدايا زندگى مرا مطابق با حيات محمّد و آل محمّد و مرگ مرا همانند مرگ محمّد و آل محمّد قرار ده .
اكنون اين سؤال پديد مى آيد : آيا بين اين دو متن تنافى و اختلاف است؟ خواسته ما در زيارت عاشورا معلوم و مشخص است . سخن امام صادق عليه‏السلام در اين روايت به چه معناست؟
در پاسخ مى گوييم : روشن است كه زندگى و مرگ اهل بيت عليهم‏السلام ، ملاك و معيار سنجش زندگى و مرگ شايسته است . از اين رو مبنا ، اصل و قاعده ، نحوه زندگى و مرگ آنهاست و لازم است شيعيان ، زندگى و مرگ خود را مطابق با آن تنظيم كنند .
سخن امام صادق عليه‏السلام هم ناظر به همين معناست نه آن كه جاى اصل و فرع را تغيير داده باشد . فهم ظرافت اين دو بيان منوط به فهم ظرافت و ويژگى واژه جعل است كه دو مفعولى است و مفعول اوّل و مفعول دوم آن مى‏توانند جاى خود را تغيير دهند . پس دعاى امام صادق عليه‏السلام هم بدين معناست كه خدايا ، حيات ما اهل بيت را ملاك و معيار حيات شيعيان قرار ده و مرگ ما اهل بيت را ميزان و ملاك مرگ شيعيان ما بگردان .


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
20

۵۱۴.الكافي عن محمّد بن أحمد عن بعض أصحابنا: كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ صاحِبِ العَسكَرِ عليه‏السلام: جُعِلتُ فِداكَ، ما مَعنى قَولِ الصّادِقِ عليه‏السلام: «حَديثُنا لا يَحتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِيٌّ مُرسَلٌ ولا مُؤمِنٌ امتَحَنَ اللّه‏ُ قَلبَهُ لِلإِيمانِ» ؟
فَجاءَ الجَوابُ: إنَّما مَعنى قَولِ الصّادِقِ عليه‏السلام ـ أي: لا يَحتَمِلُهُ مَلَكٌ ولا نَبِيٌّ ولا مُؤمِنٌ ـ أنَّ المَلَكَ لا يَحتَمِلُهُ حَتّى يُخرِجَهُ إلى مَلَكٍ غَيرِهِ، وَالنَّبِيُّ لا يَحتَمِلُهُ حَتّى يُخرِجَهُ إلى نَبِيٍّ غَيرِهِ، وَالمُؤمِنُ لا يَحتَمِلُهُ حَتّى يُخرِجَهُ إلى مُؤمِنٍ غَيرِهِ، فَهذا مَعنى قَولِ جَدّي عليه‏السلام.۱

۵۱۵.الكافي عن محمّد بن عبد الخالق وأبي بصير عن الإمام الصادق عليه‏السلام: إنَّ عِندَنا ـ وَاللّه‏ِ ـ سِرّا مِن سِرِّ اللّه‏ِ، وعِلما مِن عِلمِ اللّه‏ِ، وَاللّه‏ِ ما يَحتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِيٌّ مُرسَلٌ ولا مُؤمِنٌ امتَحَنَ اللّه‏ُ قَلبَهُ لِلإِيمانِ، وَاللّه‏ِ ما كَلَّفَ اللّه‏ُ ذلِكَ أحَدا غَيرَنا، ولاَ استَعبَدَ بِذلِكَ أحَدا غَيرَنا، وإنَّ عِندَنا سِرّا مِن سِرِّ اللّه‏ِ وعِلما مِن عِلمِ اللّه‏ِ، أمَرَنَا اللّه‏ُ بِتَبليغِهِ، فَبَلَّغنا عَنِ اللّه‏ِ عز و جل ما أمَرَنا بِتَبليغِهِ، فَلَم نَجِد لَهُ مَوضِعا ولا أهلاً ولا حَمّالَةً يَحتَمِلونَهُ، حَتّى خَلَقَ اللّه‏ُ لِذلِكَ أقواما، خُلِقوا مِن طينَةٍ خُلِقَ مِنها مُحَمَّدٌ وآلُهُ وذُرِّيَّتُهُ عليهم‏السلام، ومِن نورٍ خَلَقَ اللّه‏ُ مِنهُ مُحَمَّدا وذُرِّيَّتَهُ، وصَنَعَهُم بِفَضلِ صُنعِ رَحمَتِهِ الَّتي صَنَعَ مِنها مُحَمَّدا وذُرِّيَّتَهُ، فَبَلَّغنا عَنِ اللّه‏ِ ما اُمِرنا بِتَبليغِهِ، فَقَبِلوهُ وَاحتَمَلوا ذلِكَ، فَبَلَغَهُم ذلِكَ عَنّا فَقَبِلوهُ وَاحتَمَلوهُ، وبَلَغَهُم ذِكرُنا فَمالَت قُلوبُهُم إلى مَعرِفَتِنا وحَديثِنا، فَلَولا أنَّهُم خُلِقوا مِن هذا لَما كانوا كَذلِكَ، لا وَاللّه‏ِ مَا احتَمَلوهُ.
ثُمَّ قالَ: إنَّ اللّه‏َ خَلَقَ أقواما لِجَهَنَّمَ وَالنّارِ، فَأَمَرَنا أن نُبَلِّغَهُم كَما بَلَّغناهُم وَاشمَأَزّوا مِن ذلِكَ، ونَفَرَت قُلوبُهُم، ورَدّوهُ عَلَينا ولَم يَحتَمِلوهُ، وكَذَّبوا بِهِ، وقالوا: ساحِرٌ كَذّابٌ، فَطَبَعَ اللّه‏ُ عَلى قُلوبِهِم وأَنساهُم ذلِكَ، ثُمَّ أطلَقَ اللّه‏ُ لِسانَهُم بِبَعضِ الحَقِّ، فَهُم يَنطِقونَ بِهِ وقُلوبُهُم مُنكِرَةٌ، لِيَكونَ ذلِكَ دَفعا عَن أولِيائِهِ وأَهلِ طاعَتِهِ، ولَولا ذلِكَ ما عُبِدَ اللّه‏ُ في أرضِهِ، فَأَمَرَنا بِالكَفِّ عَنهُم وَالسَّترِ وَالكِتمانِ، فَاكتُموا عَمَّن أمَرَ اللّه‏ُ بِالكَفِّ عَنهُ، وَاستُروا عَمَّن أمَرَ اللّه‏ُ بِالسَّترِ وَالكِتمانِ عَنهُ.
قالَ: ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ وبَكى وقالَ: اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ لَشِرذَمَةٌ قَليلونَ فَاجعَل مَحيانا مَحياهُم ومَماتَنا مَماتَهُم، ولا تُسَلِّط عَلَيهِم عَدُوّا لَكَ فَتُفجِعَنا بِهِم، فَإِنَّكَ إن أفجَعتَنا بِهِم لَم تُعبَد أبَدا في أرضِكَ، وصَلَّى اللّه‏ُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسليما.۲

1.. الكافي : ج ۱ ص ۴۰۱ ح ۴ ، معاني الأخبار : ص ۱۸۸ ح ۱ ، مختصر بصائر الدرجات : ص ۱۲۷ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۸۴ ح ۶ .

2.. الكافي : ج ۱ ص ۴۰۲ ح ۵ ، بحار الأنوار : ج ۲۵ ص ۳۸۶ ح ۴۴ نقلاً عن كتاب السيّد حسن بن كبش عن أبي بصير نحوه .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1640
صفحه از 501
پرینت  ارسال به