ر. ك: ص ۷ (حديث ما سخت و دشوارياب است).
۶۶۵.الخصالـ به نقل از صَقْر بن ابى دُلَف كَرْخى ـ: چون متوكَّل، سروَر ما ابو الحسن عسكرى [امام هادى] عليهالسلام را بُرد، آمدم تا خبر آن را بگيرم. رازقى، دربان متوكّل، به من نگريست و فرمان داد كه مرا نزد وى [رازقى] ببرند. چون مرا نزد او بردند، به من گفت: اى صَقْر! چه كار داشتى ؟ گفتم: اى استاد! خير است. گفت: بنشين. سپس از من در باره گذشتههاى دور و نزديك پرسيد. با خودم گفتم: در آمدن نزد او، اشتباه كردم.
مردم كه از گِرد او پراكنده شدند، به من گفت: چه كار داشتى و براى چه آمدى ؟ گفتم: براى كار خيرى است. گفت: شايد آمدى تا خبر مولايت را بپرسى. گفتم: مولاى من كيست ؟ مولاى من، امير مؤمنان [متوكل] است.
گفت: ساكت باش. مولاى تو بر حقّ است. از من مترس كه بر مذهب تو هستم. گفتم: سپاس، خداوند را. گفت: آيا دوست دارى كه او را ببينى ؟
گفتم: آرى. گفت: بنشين تا نامهرسان از پيش او بيرون رود.
نشستم. چون او بيرون رفت، به غلام خود گفت: دست صَقْر را بگير و او را به اتاقى كه آن علوى زندانى در آنجاست، ببر و او را با وى، تنها بگذار.
او مرا به همان حجرهاى برد كه مرد علوى در آن بود. به اتاقى، اشاره كرد. داخل شدم. ديدم امام عليهالسلام بر بالاى حصيرى نشسته و در برابر او قبرى كَنْده شده است.
سلام كردم. پاسخ داد و مرا به نشستن، امركرد. سپس به من فرمود: «اى صَقْر! چه چيزى موجب شده كه بيايى ؟». گفتم: سروَرم! آمدم تا از شما خبر بگيرم. سپس به قبر نگاه كردم و گريستم. امام عليهالسلام به من نگاه كرد و فرمود: «اندوهگين مباش. آنان در حال حاضر، نمىتوانند به من گزندى برسانند». گفتم: خداى را سپاسگزارم. سپس گفتم: سروَر من ! از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله حديثى نقل شده كه معناى آن را نمىدانم. فرمود: «آن چيست ؟». گفتم: اين جمله است كه «روزها را دشمن مگيريد كه شما را دشمن مىگيرند». معناى آن چيست ؟
فرمود: «آرى. روزها ما هستيم تا وقتى كه آسمانها و زمين، برپاست. شنبه، نام پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله است و يكشنبه، كنايه از امير مؤمنان عليهالسلام است و دوشنبه، [نام] حسن و حسين است و سه شنبه، [نام] على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد است و چهارشنبه، [نام] موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على و من است و پنجشنبه، [نام] پسرم حسن بن على است و جمعه، [نام]پسرِ پسرم است و ياران حق، نزد او جمع مىشوند و او، همان كسى است كه زمين را پُر از عدل و داد مىكند، همان گونه كه پُر از جور و ستم است. اين است معناى روزها. پس آنها را در دنيا دشمن مگيريد كه آنها، شما را در آخرت، دشمن مىگيرند». سپس فرمود: «خداحافظى كن و بيرون رو كه من بر جان تو مىترسم».