۵۸۲.رجال الكشّىـ به نقل از عيسى شلقان ـ: به ابو الحسن (موسى بن جعفر) عليهالسلام ـ كه در آن روز، هنوز پسر بچّهاى نابالغ بود ـ، گفتم: فدايت شوم ! اين، چه سخنى است كه از پدرت شنيده مىشود: يك روز ما را به دوستى با ابو خطّاب، امر مىكند. سپس، ما را به بيزارى جستن از او، فرمان مىدهد ؟ !
ابو الحسن عليهالسلام، از پيش خود [و بدون كمك كسى]، پاسخ داد: «خداوند، پيامبران را براى پيامبرى آفريد. بنا بر اين، آنها، جز پيامبر نمىشوند. مؤمنان را نيز براى ايمان آفريد. بنا بر اين، آنها نيز جز مؤمن نمىشوند. به عدّهاى هم ايمان را عاريت داده است. اگر بخواهد، آن را براى هميشه در دستشان باقى مىگذارد و اگر نخواهد، آن را از ايشان مىستانَد. ابو خطّاب هم از كسانى بود كه خداوند، ايمان را به او عاريه داده بود و چون بر پدرم دروغ بست، خداوند، ايمان را از او ستانْد».
اين سخن را براى امام صادق عليهالسلام، بازگو كردم. ايشان فرمود: «اگر از ما هم در باره آن مىپرسيدى، پاسخى غير از آنچه او به تو گفت، نمىشنيدى».
۵۸۳.الكافىـ به نقل از زُراره ـ: به امام صادق عليهالسلام گفتم: خبرى كه مردم در باره برترى ۲۵ برابرى نماز جماعت بر نماز فُرادا مىگويند، چيست ؟ فرمود: «راست گفتهاند». گفتم: اگر دو نفر با هم نماز بخوانند، جماعت حساب مىشود ؟ فرمود: «آرى. در اين صورت، مأموم، سمت راست امام مىايستد».
۵۸۴.الكافىـ به نقل از عامر بن عميره ـ: به امام صادق عليهالسلام گفتم: خبردار شدم كه شما فرمودهاى: «اگر كسى بميرد كه حجّ واجب نگزارده باشد و يكى از خويشانش از طرف او حج بگزارد، اين حج از او كفايت مىكند».
فرمود: «آرى. در باره آن، گواهى مىدهم كه پدرم، اين سخن را به من گفت كه مردى نزد پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آمد و گفت: اى پيامبر خدا ! پدرم مُرد و حج نگزارد. پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله به او فرمود: «از طرف او حج بگزار كه اين، از او كفايت مىكند».