روزى شدن،۱ تشكيك ايجاد مىكند و كسى كه از نور ولايت تهى است، در شرط بودن ولايت براى پذيرش عبادات،۲ ترديد مىافكند.
يكى از اين پرتگاهها، دخالت نگرشهاى عقيدتى در نقد حديث است. برخى محدّثان مانند ابن جوزى، گاه حديث را به دليل ناهمخوانى با مذهب خودشان، كنار مىنهند و با غالى دانستن راوى شيعى، حديث را رد مىكنند. در اين سو نيز برخى تندروان، احاديث نبوى و علوى را از اهل سنّت، حتّى در مسائل غيرفقهى، نپذيرفته و بدون در نظر گرفتن محتواى خوب و موافق حديث با نظر شيعه، آن را كنار مىگذارند. اين دو رويكرد، هر دو نادرستاند و به محروميت از بخشى از احاديث و معارف، مىانجامند، هر چند حرمان گروه نخست، بيشتر است ؛ زيرا گروه دوم در بسيارى موارد، احاديث جاىگزين با اسناد و طرق ديگر براى رسيدن به سنت نبوى و علوى دارد.۳ حديث ذيل، نمونه خوبى براى ردّ اين گونه است:
جابر بن عبد اللّه مىگويد: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آمد و بر منبر رفت و مهاجران و انصار، براى نماز، جمع شدند. آن گاه فرمود: «اى مردم ! هر كه ما اهل بيت را دشمن بدارد، خداوند، او را يهودى محشور مىكند». جابر مىگويد: من برخاستم و گفتم: اى پيامبر خدا ! اگر چه شهادت دهد كه معبودى جز خداى يكتا نيست و تو پيامبر خدا هستى ؟
فرمود: «آرى ؛ اگر چه شهادت دهد. او با شهادت دادن [به يگانگى خدا و رسالت من]، فقط سبب مىشود كه خونش ريخته نشود يا با دست خود و ذليلانه، جزيه ندهد».۴
1.ر . ك : همان : بابهاى «جهاد» و «رزق» .
2.ر . ك : الأمالى ، صدوق : ص ۳۲۸ ح ۳۸۸ ، روضة الواعظين : ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۷۸۹ .
3.گذشتگان، خود را از احاديث ديگران ، محروم نمىكردهاند . شيخ طوسى در عدّة الأصول : ج ۱ ص ۱۴۹ ، مىگويد : « فأما إذا كان مخالفا فى الاعتقاد لأصل المذهب و روى مع ذلك عن الأئمة عليهمالسلام نظر فيما يرويه . فان كان هناك من طرق الموثوق بهم ما يخالفه وجب اطّراح خبره . و إن لم يكن هناك ما يوجب إطّراح خبره و يكون هناك ما يوافقه وجب العمل به» و اساسا حديث موثّق ، شامل احاديث اهل سنّت نيز مىشود (ر . ك : مقاله ، «استفاده علاّمه مجلسى از احاديث اهل سنّت» در يادنامه علاّمه مجلسى : ج ۲ .
4.ر . ك : ح ۵۷۵ .