۱۲ / ۴
نمونههايى از احاديث با اِسناد طلايى
۸۵۵.التوحيدـ به نقل از اسحاق بن راهَوَيه ـ: چون امام رضا عليهالسلام به نيشابور رسيد و خواست از آنجا به سوى مأمون [در مرو] حركت كند، علماى حديث، نزد ايشان گِرد آمدند و گفتند: اى پسر پيامبر خدا ! از نزد ما مىروى و حديثى برايمان باز نمىگويى تا از وجود شما استفاده كنيم ؟ !
امام رضا عليهالسلام ـ كه در كجاوه نشسته بود ـ، سر خود را بيرون آورد و فرمود: «از پدرم موسى بن جعفر، شنيدم كه مىفرمايد: از پدرم جعفر بن محمّد، شنيدم كه مىفرمايد: از پدرم محمّد بن على، شنيدم كه مىفرمايد: از پدرم على بن حسين، شنيدم كه مىفرمايد: از پدرم حسين بن على بن ابى طالب، شنيدم كه مىفرمايد: از پدرم امير مؤمنان على بن ابى طالب عليهمالسلام، شنيدم كه مىفرمايد: از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله شنيدم كه مىفرمايد: از جبرئيل شنيدم كه مىفرمايد: از خداوند ـ كه بزرگىاش بشكوه باد ـ شنيدم كه مىفرمايد: "لا إله إلاّ اللّه، دژِ من است. هر كس به دژِ من وارد شود، از عذابم در امان است"».
كاروان كه حركت كرد، امام عليهالسلام بر ما بانگ داد كه: «[البته] با شروط آن و من، از شروط آن هستم».۱