275
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۲ / ۱. نَسخ

حديث ناسخ، پايانِ اعتبارِ حكمى را اعلام مى‏كند كه در دليل منسوخ، بيان شده است. در وجود نسخ، قبول و گستره آن اختلاف نظر وجود دارد. برخى، آن را معدوم يا نادر دانسته‏اند. برخى ديگر، دايره آن را وسعت داده و خاصّ و مقيّد را نيز نسبت به عامّ و مطلق، ناسخ خوانده‏اند. تفصيل‏هاى ديگرى نيز متصوّرند. براى نمونه، نسخ را تنها در دايره احكام حكومتى بدانيم كه منوط به مصلحت‏هاى متغيّر و وابسته به زمان و مكان است يا آن را در عصر نبوى و به هنگام آغاز تشريع بدانيم و پس از تثبيت شريعت، ديگر جارى ندانيم.

با توجّه به احاديث صريح در اين باره، مانند حديث نبوى: «إنَّ أحاديثَنا يَنسَخُ بَعضُها بَعضا كَنَسخِ القُرآنِ»۱ و ديگر احاديثى كه در باب آمده است، نمى‏توان منكرِ نسخ شد، هر چند ندرت و كمىِ نمونه‏هاى آن را نيز نمى‏توان انكار كرد. همچنين، نمى‏توان آن را تنها محدود به عصر نبوى نمود؛ زيرا كلينى در الكافى، حديثى نقل نموده كه نسخ را به روزگار پسين نيز گسترش داده است. او از محمّد بن مسلم نقل كرده كه به امام صادق عليه‏السلام گفته است: چرا عدّه‏اى كه گمان دروغ گفتن هم به آنها نمى‏رود، از فلان و بهمان كس، حديثى از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله روايت مى‏كنند، ولى از شما خلاف آن روايت به ما مى‏رسد ؟

امام عليه‏السلام فرمود:

حديث هم مانند قرآن، نسخ مى‏شود.۲

منكران نسخ مى‏گويند: اگر حكمِ اوّل، بر اساس مصلحتى صادر شده، چرا از ميان برود؟ و اگر حكم دوم مصلحت داشته، چرا از ابتدا بيان نشده است؟ پاسخ، آن است كه نسخ را «تخصيص زمانى» معنا كنيم. ناسخ، به عنوان دليل معارض و قوى‏تر، ظهور

1.«احاديث ما، برخى ، برخى ديگر را نسخ مى‏كنند ، مانند قرآن» ر . ك : ح ۶۹۸ .

2.ر . ك : ح ۷۰۲ .


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
274

ديگر، در تعارض باشد، امّا با دقّت در قرينه‏هاى گسسته و پيوسته سخن، به ژرفاى مقصود امام عليه‏السلام پى ببريم و معناى بدوى كلام را كنار مى‏گذاريم. امامان عليهم‏السلام، خود از اين مسئله با عنوان باطن و ظاهر كلام، نام برده‏اند۱ كه افزون بر قرآن، در احاديث اهل بيت عليهم‏السلام نيز مصداق و كاربرد دارد. يك نمونه آن، در باب موجود است.۲

امامان عليهم‏السلام، همچنين از رهگذر توجّه به احوال گوناگون رويدادها، تفسيرهاى متنوّعى از پرسش‏هاى راويان و مردمان مى‏آفرينند و احتمالات متعدّدى را در نظر مى‏آورند. ايشان، گاه در پاسخ به يك پرسش ساده، به زمينه‏هاى متفاوت و خاستگاه‏هاى متعدّد آن، توجّه مى‏كنند و جواب‏هاى مختلفى را ارائه مى‏دهند. يكى از احاديث همين مجموعه، نشان مى‏دهد كه يك سؤال ساده در باره طلاق، مى‏تواند از سه موضع متفاوت، برخاسته باشد و از اين رو، سه جواب متفاوت آن، متناقض بنمايد۳. به ديگر سخن، چند پرسشگر، سؤالى مشابه هم مى‏پرسند، امّا در واقع، آنها تنها بخشى از موضوع را در سؤال خود گنجانده‏اند و بخش پنهان هر سؤال با ديگرى متفاوت است. امام عليه‏السلام با توجّه به مجموع پيدا و پنهان ماجرا، پاسخ مى‏دهد و از اين رو، كسى كه پرسش‏ها را يكسان پنداشته و انتظار پاسخ همسان داشته، پاسخ‏هاى امام عليه‏السلام را متعارض مى‏بيند. همين مسئله، مى‏تواند به شكل آشكار، امّا با ظرافت، روى دهد. دو پرسشگر، سؤالى مى‏كنند كه در نگاه سطحى، يكسان به نظر مى‏آيد، امّا در واقع، يكى نكته‏اى افزوده كه ديگرى بِدان توجّهى نداشته است. در نتيجه، امام عليه‏السلام دو پاسخ مى‏دهد كه در نگاه ابتدايى، متعارض مى‏نمايند. حديث ديگرى از اين باب ناظر به اين گونه است۴.

1.ر . ك : ح ۷۲۰ .

2.ر . ك : ح ۶۹۶ .

3.ر . ك : ح ۶۹۵ .

4.ر . ك : ح ۶۹۷ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1576
صفحه از 501
پرینت  ارسال به