۴ / ۸
گريه خواهرش زينب عليها السلام
۸۳۶.الإرشاد: عمر بن سعد ، فرياد زد: اى سپاهيان خدا ! سوار شويد و [به بهشتْ ]بشارتتان باد !
سپاهيان ، سوار شدند و به سوى سپاه حسين عليه السلام حركت كردند، در حالى كه ايشان جلو خيمهاش نشسته بود و شمشيرش را در بر گرفته بود، كه سرش به سمت زانوانش خم شد . خواهرش همهمه لشكر را شنيد و به برادر ، نزديك شد و گفت: برادرم ! آيا صداها را نمىشنوى كه نزديك مىشود؟
حسين عليه السلام سرش را بلند كرد و فرمود: «اكنون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را خواب ديدم كه به من فرمود: "تو به زودى به سمت ما مىآيى"» .
زينب به صورتش زد و واويلا سر داد . امام عليه السلام به او فرمود : «خواهرم ! براى تو ويل [و بيچارگى] نيست. آرام باش، رحمت خدا بر تو!».۱
۸۳۷.الإرشاد: خانواده امام حسين عليه السلام را بر ابن زياد ، وارد كردند . زينب خواهر حسين عليه السلام كه در ميان آنان به صورت ناشناخته بود و بدترين لباسهايش را بر تن داشت - ، وارد شد... .
ابن زياد به زينب گفت: خداوند ، دل مرا از بابتِ سركش و نافرمانِ خانواده تو