جبرئيل عليه السلام گفت: من هم از آنان بيزارم ، اى محمّد !
پس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر فاطمه عليها السلام وارد شد و به او تهنيت گفت و دلدارىاش داد . فاطمه عليها السلام گريست و گفت : اى كاش من او را نزاده بودم ! كشنده حسين ، در آتش است .
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «من بر اين ، گواهى مىدهم ، اى فاطمه ! او كشته نمىشود، مگر اين كه فرزندى از او باقى مىماند كه امامان هدايتگر پس از او، از نسل اويند ...».
پس فاطمه عليها السلام آرام گرفت.۱
۸۲۹.كامل الزيارات - به نقل از ابو بصير - : در محضر امام صادق عليه السلام بودم و با ايشان صحبت مىكردم... كه گريست و فرمود: «اى ابو بصير ! وقتى به فرزندان حسين عليه السلام مىنگرم ، به سبب بلاهايى كه بر سر آنان و پدرشان (حسين عليه السلام) آمد ، حالتى به من دست مىدهد كه از اراده من خارج است.
اى ابو بصير ! فاطمه عليها السلام براى حسين عليه السلام مىگريد و ضجّه مىزند و دوزخ ، آهى مىكشد، و اگر نبود كه نگهبانان دوزخ ، صداى گريه فاطمه را مىشنوند و براى آن آماده مىشوند ، از بيم آن كه مبادا از دوزخ ، شرارهاى بر آيد و يا دودش را بيرون بدهد و اهل زمين را بسوزاند [ ، چنين مىشد و زمينيان مىسوختند] . پس تا زمانى كه فاطمه عليها السلام گريان است، جلو دوزخ را مىگيرند و آن را باز مىدارند و از نگرانى براى اهل زمين، درهايش را محكم مىكنند . پس دوزخ ، آرام نمىگيرد تا صداى فاطمه عليها السلام