917
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

گفتم : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند، نه شمشيرى زدم ، نه نيزه‏اى و نه تيرى.
فرمود: «آيا بر تعداد دشمنان ما نيفزودى ؟» ، آن گاه ، انگشت اشاره و وسطىِ خود را در خون كرد و آن دو را به سوى چشمان من ، بالا آورد . چون صبح شد، ديدم كه بينايى‏ام از دست رفته است .۱

۵ / ۳۳

مردى از بنى دارِم‏

۷۵۸.ثواب الأعمال : قاسم بن اَصبغ بن نُباته گفت : مردى سياه‏چهره از بنى دارِم - كه در كشتن حسين عليه السلام حضور داشت - ، پيش ما آمد، در حالى كه [پيش‏تر] مردى زيبارو و سفيد بود . به وى گفتم: نزديك بود به جهت تغيير رنگ چهره‏ات ، تو را نشناسم!
گفت: من مردى از ياران حسين را - كه چهره‏اى سفيد داشت و اثر سجده بر پيشانى‏اش بود - ، كُشتم و سرش را هم آوردم [و تغيير يافتن رنگ چهره‏ام ، به خاطر آن است‏] .
قاسم گفت : [پس از شهادت حسين عليه السلام و يارانش ،] او را بر اسبى چموش ديدم كه سر [آن شهيد] را بر سينه اسب ، آويزان كرده بود و به زانوهاى آن حيوان مى‏رسيد. به پدرم گفتم: اى كاش آن سر را اندكى بالا مى‏برد ! نمى‏بينى كه اسب با دست‏هايش ، با آن سر ، چه مى‏كند؟
به من گفت: پسرم ! آنچه بر سرِ [خودِ] او خواهد آمد ، بسيار بدتر است !

1.رَأَيتُ رَجُلاً سَمجَ العَمى‏ ، فَسَأَلَتُهُ عَن سَبَبِ ذَهابِ بَصَرِهِ ، فَقالَ : كُنتُ مِمَّن حَضَرَ عَسكَرَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَلَمّا جاءَ اللَّيلُ رَقَدتُ ، فَرَأَيتُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فِي المَنامِ وبَينَ يَدَيهِ طَستٌ فيها دَمٌ ، وريشَةٌ فِي الدَّمِ ، وهُوَ يُؤتى‏ بِأَصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَيَأخُذُ الرّيشَةَ ، فَيَخُطُّ بِها بَينَ أعيُنِهِم ، فَاُتِيَ بي ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللَّهِ ، وَاللَّهِ ما ضَرَبتُ بِسَيفٍ ، ولا طَعَنتُ بِرُمحٍ ، ولا رَمَيتُ بِسَهمٍ . قالَ : أفَلَم تُكَثِّر عَدُوَّنا ؟! فَأَدخَلَ إصبَعَهُ فِي الدَّمِ - السَّبّابَةَ وَالوُسطى‏ - وأهوى‏ بِهِما إلى‏ عَيني ، فَأَصبَحتُ وقَد ذَهَبَ بَصَري ۷۶۰ (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۵۹ ، المناقب ، ابن مغازلى : ص ۴۰۵ ح ۴۵۹) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
916

هانى بن ثُبَيت، از جمله ده نفرى است كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، درخواست عمر بن سعد را براى اسب تاختن بر پيكر پاك ايشان ، اجابت كردند. او در غارت لباس‏هاى امام عليه السلام و ادوات جنگى ايشان نيز مشاركت داشت . وى در «زيارت ناحيه» ، به صراحت ، لعن شده است .
با قيام مختار، هانى دستگير شد و زير پاى اسبان سپاه مختار ، به هلاكت رسيد.

۷۵۶.الملهوف : عمر بن سعد ، در ميان يارانش فرياد زد: چه كسى حاضر است بر پشت حسين ، اسب بتازد؟
ده تن ، اعلام آمادگى كردند و آنان ، ... هانى بن ثُبَيت حَضرَمى و اُسَيد بن مالك - كه خداوند ، لعنتشان كند - ، بودند. آنان با سُم‏هاى نعل‏شده اسبانشان بر بدن حسين عليه السلام تاختند تا اين كه پشت و سينه‏اش را خُرد كردند ... .
مختار ، اينان را گرفت و دست و پاهايشان را با حلقه‏هاى آهنى بست و بر پشتشان اسب تاخت تا هلاك شدند.۱

۵ / ۳۲

كور بدريخت‏

۷۵۷.تاريخ دمشق - به نقل از ابو نضر جَرمى - : مردى بدريخت و كور را ديدم . از او سبب كور شدنش را پرسيدم . گفت: من از اعضاى لشكر عمر بن سعد بودم . وقتى شب فرا رسيد، خوابيدم و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در خواب ديدم كه در برابرش ، تشتى از خون بود و پَرى خون‏آلود كه براى ياران عمر بن سعد ، برده مى‏شد و عمر بن سعد، آن پَر را مى‏گرفت و با آن، در ميان دو چشم سپاهيانش ، علامت مى‏كشيد . آن گاه مرا آوردند .

1.نادى‏ عُمَرُ بنُ سَعدٍ في أصحابِهِ : مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ فَيوطِئَ الخَيلَ ظَهرَهُ ؟ فَانتَدَبَ مِنهُم عَشَرَةٌ ، وهُم :... هانِى‏ءَ بنُ ثُبَيتٍ الحَضرَمِيُّ واُسَيدُ بنُ مالِكٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَداسُوا الحُسَينَ عليه السلام بِحَوافِرِ خَيلِهِم ، حَتّى‏ رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ ... . وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أيدِيَهُم وأرجُلَهُم بِسِكَكِ الحَديدِ ، وأوطَأَ الخَيلَ ظُهورَهُم حَتّى‏ هَلَكوا ۷۵۹ (الملهوف : ص ۱۸۲ ، مثير الأحزان : ص ۷۸) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 40712
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به