و به ايشان زيانى نرساند . پس از شهادت امام عليه السلام نيز ، او جزو ده نفرى بود كه بر پيكر مطهّر ايشان اسب تاختند .
همچنين گزارش شده كه او در به شهادت رساندن عبّاس بن على عليه السلام ، شركت داشت و لباس ايشان را پس از شهادتش به غارت برد . اين گزارش ، با متن زيارتنامه عبّاس عليه السلام - كه او را در شمار قاتلان ايشان آورده - همخوان است ، چنان كه با سنّت عرب در مِلكيت لباس جنگجو ، همخوان است ؛ زيرا آن را متعلّق به كسى مىدانستند كه صاحب آن را به قتل رسانده است . از اين رو ، آن گاه كه در قيام مختار دستگير شد ، مردم به او هجوم بردند و او را عريان كرده ، دسته جمعى ، او را هدف تير قرار دادند و به هلاكت رساندند .
۷۴۱.تاريخ الطبرى - به نقل از موسى بن عامر ، در باره حوادث سال ۶۶ هجرى - : سپس مختار ، عبد اللَّه بن كامل را در پى حَكيم بن طُفَيل طايى سِنبِسى - كه لباس عبّاس بن على عليه السلام را غارت كرده و تيرى را هم به سوى حسين عليه السلام پرتاب نموده بود ؛ ولى مىگفت: «تير من ، به پيراهن حسين اصابت كرد ؛ ولى به او آسيبى نرساند !» - فرستاد .
عبداللَّه بن كامل به دنبال او رفت و وى را دستگير كرد و آورد . خانوادهاش به سراغ عَدىّ بن حاتم رفتند و از او كمك خواستند . او با آنها همراه شد و با عبداللَّه بن كامل ، حرف زد. عبد اللَّه گفت: من در باره او اختيارى ندارم و تصميم ، با امير مختار است.
عَدى گفت: پس من به نزد او (مختار) مىآيم .
عبد اللَّه گفت: بيا كه [ إن شاء اللَّه ]موفّق شوى.
عَدى به سمت مختار به راه افتاد. مختار، شفاعت او را در باره عدّهاى از قومش كه در جَبّانةُ السَّبيع۱ گرفتار شده بودند و در باره حسين عليه السلام و خاندانش ، چيزى نگفته بودند، پذيرفت.