۶۷۶.مثير الأحزان : هنگامى كه خاندان امام حسين عليه السلام از كربلا گذشتند ، جابر بن عبد اللَّه انصارى - كه رحمت خدا بر او باد - و گروهى از بنى هاشم را كه براى زيارت مرقد حسين عليه السلام آمده بودند ، ديدند و همزمان به آن جا رسيدند و همديگر را با غم و اندوه و ماتمسرايى بر اين مصيبت دردناك و سوزاننده جگرِ دوستان ، ديدار كردند .۱
۸ / ۸
نخستين زائر قبر امام حسين عليه السلام از مردم
۶۷۷.مصباح الزائر - به نقل از عطا - : روز بيستم صفر ، با جابر بن عبد اللَّه بودم . هنگامى كه به غاضريّه رسيديم ، در جوى آن جا غسل كرد و پيراهن پاكيزهاى را كه همراه داشت ، پوشيد . سپس به من گفت : اى عطا ! آيا عطرى به همراه دارى ؟
گفتم : سُعد (مادّهاى خوشبو كننده) دارم .
او از آن به سر و بقيّه بدنش ماليد . سپس پابرهنه رفت تا نزد سرِ امام حسين عليه السلام ايستاد و سه تكبير گفت و بيهوش ، بر زمين افتاد و هنگامى كه به هوش آمد ، شنيدم كه مىگويد : سلام بر شما ، اى خاندان خدا ...۲
۶۷۸.بشارة المصطفى - به نقل از عطيّه عوفى۳ - : همراه جابر بن عبد اللَّه انصارى ، براى
1.لَمّا مَرَّ عِيالُ الحُسَينِ عليه السلام بِكَربَلاءَ ، وَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللَّهِ الأَنصارِيَّ رَحمَةُ اللَّهِ عَلَيهِ وجَماعَةً مِن بَني هاشِمٍ قَدِموا لِزِيارَتِهِ في وَقتٍ واحِدٍ ، فَتَلاقَوا بِالحُزنِ وَالاِكتِئابِ وَالنَّوحِ عَلى هذَا المُصابِ المُقرِحِ لِأَكبادِ الأَحبابِ ۶۷۹ (مثير الأحزان : ص ۱۰۷) .
2.كُنتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللَّهِ يَومَ العِشرينَ مِن صَفَرٍ ، فَلَمّا وَصَلنَا الغاضِرِيَّةَ اغتَسَلَ في شَريعَتِها ، ولَبِسَ قَميصاً كانَ مَعَهُ طاهِراً .
ثُمَّ قالَ لي : أمَعَكَ شَيءٌ مِنَ الطّيبِ يا عَطا ؟ قُلتُ : مَعي سُعدٌ ، فَجَعَلَ مِنهُ عَلى رَأسِهِ وسائِرِ جَسَدِهِ .
ثُمَّ مَشى حافِياً حَتّى وَقَفَ عِندَ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، وكَبَّرَ ثَلاثاً ثُمَّ خَرَّ مَغشِيّاً عَلَيهِ ، فَلَمّا أفاقَ سَمِعتُهُ يَقولُ :
السَّلامُ عَلَيكُم يا آلَ اللَّهِ ۶۸۰ (مصباح الزائر : ص ۲۸۶ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۱ ص ۳۲۹ الرقم ۱) .
3.ابو الحسن عطيّة بن سعد بن جُناده عوفى جدلى قيسى كوفى . امير مؤمنان عليه السلام ، نام او را انتخاب كرد و در بارهاش فرمود : «اين ، عطيّه (هديه) خداست» . وى از تابعيان مشهور است و شيخ طوسى ، او را در زمره اصحاب امام على عليه السلام و امام باقر عليه السلام بر شمرده است و بَرقى ، او را از اصحاب امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام دانسته است .
او مورد اعتماد و كثير الحديث است . وى همراه ابن اشعث ، عليه حَجّاج ، قيام كرد و حَجّاج ، به دليل خوددارى وى از دشنامگويى به امام على عليه السلام ، دستور داد چهارصد ضربه شلّاق به وى زدند و سر و ريشش را تراشيدند . او سپس به فارس پناه بُرد و در باقىمانده دوران حكومت حَجّاج ، در خراسان ، سُكنا گزيد و زمانى كه عمر بن هُبَيره ، حاكم عراق شد ، به كوفه باز گشت .
او به سال ۱۱۱ ق (بنا بر قول مشهور) و يا ۱۲۷ ق (بنا بر قولى ديگر ، كه ظاهراً به قرينه روايت كردنش از امام صادق عليه السلام ، همين تاريخ ، درست است) ، در همان كوفه در گذشت .