آن كه لحد مخدّره را از بنياد ، تعمير كردند . اوقات نماز كه مىشد ، سيّد ، بدن مخدّره را بر بالاى شىء نظيفى مىگذاشت . بعد از فراغ ، باز بر مىداشت و بر زانو مىنهاد تا آن كه از تعمير قبر و لحد ، فارغ شدند . سيّد ، بدن مخدّره را دفن كرد و از معجزه اين مخدّره در اين سه روز ، سيّد ، نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجديد وضو . بعد كه خواست مخدّره را دفن كند ، سيّد دعا كرد خداوند ، پسرى به او مرحمت نمايد . دعاى سيّد ، مستجاب شد و در اين سنّ پيرى ، خداوند به او پسرى مرحمت فرمود ، مسمّا به سيّد مصطفى .
بعد ، والى ، تفصيل را به سلطان عبد الحميد نوشت . او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف رقيّه و مرقد شريف اُمّ كلثوم و سَكينه را به او واگذار نمود و فعلاً هم آقاى حاجى سيّد عبّاس پسر آقا سيّد مصطفى پسر آقا سيّد ابراهيم سابق الذكر ، متصدّى توليت اين اماكن شريفه است . انتهى . و گويا اين قضيّه در حدود سنه هزار و دويست و هشتاد بوده است ۱ .
با توجّه به آنچه در اين گزارش آمده كه «بزرگان و علماى شيعه و سنّى ، شاهد ماجرا بودهاند»، نكته قابل تأمّل ، اين است كه با آن كه انگيزه براى نقل و ثبت اين گونه حوادث ، فراوان است ، هيچ كس جز متولّيان حرم، اين حادثه مهم را نقل نكرده و شخصيتى مانند سيّد محسن امين ، با اين كه در منطقه حضور داشته، در گزارش خود ، اشارهاى به اين ماجرا ننموده و درباره اين بارگاه ، تنها نوشته است :
رقيّه ، دختر حسين عليه السلام ، قبرى به او منسوب است و مشهدى كه در محلّه العماره دمشق ، زيارتگاه است . خدا به درستى آن ، آگاهتر است . ميرزا على اصغرخان [اتابك ، امين السلطان] ، وزير اعظم ايران ، به سال ۱۳۲۳ ق ، آن را بازسازى كرده و در بالاى در ، تاريخ بازسازى را حَك كردهاند كه در آن ، اين اشعار آمده است :
مرتبهاى عالى است براى علىوزير اعظمِ ايران كه تجديد كننده است.
و من ، تاريخ بازسازى آن را كه مىدرخشد[به ابجد] سرودم : «بقبر رقيّة من آل أحمد» ۲
.
بنا بر اين، بر پايه اسناد روايى و تاريخى نمىتوان در باره موضوع اين پژوهش ، نظر قاطعى ارائه كرد ؛ ليكن كراماتى كه از اين مزار نورانى ديده شده و مىشود، مؤيّد اعتبار معنوى آن است و در هر حال ، بىترديد ، گراميداشت اين مكان منتسب به اهل بيت عليهم السلام ، لازم است، هر چند با عنايت به اين كه جزئيات مربوط به وفات رقيّه ، در هيچ يك از منابع معتبر نيامده، ذكر مصائب او را بايد به مصادرى مستند نمود كه به آنها اشارت رفت و صحّت و سُقم مطالب را به عهده راوى نهاد .