علىَّ هجراً ۱ .
خواهرم ، اى امّ كلثوم ! و تو اى زينب ! و تو اى رُقَيّه ! و تو اى فاطمه ! و تو اى رَباب! توجّه كنيد كه هرگاه من كشته شدم ، براى من گريبان چاك مكنيد و صورت ، خراش ندهيد و حرف نامربوط مگوييد .
در باره اين گزارش مىتوان گفت :
اوّلاً ، در بسيارى از نسخههاى كتاب الملهوف ، اين متن وجود ندارد .
ثانياً ، در اين گزارش ، به اين كه رقيّه دختر امام عليه السلام است ، اشارهاى نشده است .
ثالثاً ، احتمالاً آن كه در اين گزارش به اين نام خطاب شده، رقيّه دختر امام على عليه السلام و همسر مسلم بن عقيل است ؛ زيرا فرزندان مُسلم ، همراه امام عليه السلام بودند و به احتمال قوى ، همسر وى نيز در كاروان كربلا ، حضور داشته است .
۲ . وفات دخترى از امام حسين عليه السلام در خرابه شام
۲ / ۱ . گزارش «كامل بهايى»
تا آن جا كه بررسىها نشان مىدهند، نخستين كتابى كه ماجراى شهادت كودكى در شام را مطرح كرده است، كامل بهايى ، كتابى فارسى ، نوشته عماد الدين طبرى (م ح ۷۰۰ ق) است . متن نوشتار او ، اين است :
در حاويه۲ آمد كه زنان خاندان نبوّت ، در حالت اسيرى ، حال مردان كه در كربلا شهيد شده بودند ، بر پسران و دختران ايشان ، پوشيده مىداشتند و هر كودكى را وعدهها مىدادند كه : پدر تو به فلان سفر رفته است [و] باز مىآيد. تا ايشان را به خانه يزيد آوردند . دختركى بود چهارساله . شبى از خواب ، بيدار شد و گفت : «پدر من حسين كجاست ؟ اين ساعت ، او را به خواب ديدم سخت پريشان!» .