639
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

زحمت ، بلند مى‏شد و به رو ، [ بر زمين ]مى‏افتاد .
در همان حال ، سِنان بن اَنَس بن عمرو نَخَعى ، به او حمله كرد و با نيزه ، بر حسين عليه السلام زخم زد كه او به زمين افتاد . سپس به خولى بن يزيد اَصبَحى گفت : سرش را جدا كن !
او خواست كه اين كار را بكند ؛ امّا ضعف و لرزه گرفت و نتوانست . سِنان بن اَنَس به او گفت : خداوند ، بازوانت را بشكند و دستانت را قطع كند !
سپس ، خود، پياده شد و سرِ حسين عليه السلام را بُريد و آن را به خولى بن يزيد داد . پيش از آن ، شمشيرها[ ى بسيارى ] بر حسين عليه السلام زده بودند .۱

۴۵۹.الملهوف : هنگامى كه حسين عليه السلام از [شدّت‏] زخم‏ها ، سنگين و [ از بسيارىِ اصابت تيرها ]مانند خارپشت شد ، صالح بن وَهْب مُزَنى - كه خدا ، لعنتش كند - ، نيزه‏اى به پهلوى امام عليه السلام زد . حسين عليه السلام ، با گونه راست ، از اسب بر زمين افتاد و سپس برخاست .
زينب عليها السلام ، از درِ خيمه بيرون آمد ، در حالى فرياد مى‏زد : واى ، برادر من ! واى ، سَرور من ! واى ، خاندان من ! كاش آسمان ، خراب مى‏شد و بر زمين مى‏افتاد ، و كوه‏ها خاك شده ، در دشت‏ها پراكنده مى‏شدند !
شمر ، بر يارانش فرياد زد : از او چه انتظار داريد ؟

1.لَقَد مَكَثَ [الحُسَينُ عليه السلام‏] طَويلاً مِنَ النَّهارِ ، ولَو شاءَ النّاسُ أن يَقتُلوهُ لَفَعَلوا ، ولكِنَّهُم كانَ يَتَّقي بَعضُهُم بِبَعضٍ ، ويُحِبُّ هؤُلاءِ أن يَكفِيَهُم هؤُلاءِ . قالَ : فَنادى‏ شِمرٌ فِي النّاسِ : وَيحَكُم ، ماذا تَنظُرونَ بِالرَّجُلِ ؟ اُقتُلوهُ ثَكِلَتكُم اُمَّهاتُكُم ! قالَ : فَحُمِلَ عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَضُرِبَت كَفُّهُ اليُسرى‏ ضَربَةً ضَرَبَها زُرعَةُ بنُ شَريكٍ التَّميمِيُّ ، وضُرِبَ عَلى‏ عاتِقِهِ ، ثُمَّ انصَرَفوا وهُوَ يَنوءُ ويَكبو . قالَ : وحَمَلَ عَلَيهِ في تِلكَ الحالِ سِنانُ بنُ أنَسِ بنِ عَمرٍو النَّخَعِيُّ ، فَطَعَنَهُ بِالرُّمحِ فَوَقَعَ ، ثُمَّ قالَ لِخَولِيِّ بنِ يَزيدَ الأَصبَحِيِّ : اِحتَزَّ رَأسَهُ ! فَأَرادَ أن يَفعَلَ فَضَعُفَ فَاُرعِدَ ، فَقالَ لَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ : فَتَّ اللَّهُ عَضُدَيكَ وأبانَ يَدَيكَ ، فَنَزَلَ إلَيهِ فَذَبَحَُه وَاحتَزَّ رَأسَهُ ، ثُمَّ دُفِعَ إلى‏ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ ، وقَد ضُرِبَ قَبلَ ذلِكَ بِالسُّيوفِ ۴۶۱ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۲ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۰۹) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
638

۴۵۷.الإرشاد : شمر بن ذى الجوشن ، سواران و پيادگانش را ندا داد و گفت : واى بر شما ! مادرانتان ، به عزايتان بنشينند ! چه چيزى را از او ، انتظار مى‏كشيد ؟
سپس ، از هر سو به امام عليه السلام ، حمله شد . زُرْعة بن شريك ، ضربه‏اى بر كف دست چپ امام عليه السلام زد و آن را قطع كرد . فردى ديگر از آنان ، ضربه‏اى بر گردن امام عليه السلام زد كه با صورت ، [ از اسب ] بر زمين افتاد . سِنان بن اَنَس هم با نيزه او را زد و به خاكش افكند و خولى بن يزيد اَصبَحى - كه خدا ، لعنتش كند - ، بى درنگ ، پياده شد تا سرش را قطع كند ؛ امّا ترسيد و لرزيد [ و نتوانست ] ، شمر به او گفت : خدا ، بازوانت را بشكند ! چرا مى‏لرزى ؟
سپس خودِ شمر پياده شد و سرِ امام عليه السلام را بُريد و آن را به خولى بن يزيد داد و گفت : آن را براى امير عمر بن سعد ببر .۱

۴۵۸.تاريخ الطبرى - به نقل از حُمَيد بن مسلم - : حسين عليه السلام ، مدّتى طولانى از روز را [ نيمه‏جان ]گذارانْد و اگر دشمنان مى‏خواستند ، مى‏توانستند او را بكُشند ؛ امّا هر يك به خاطر ديگرى ، پرهيز مى‏كرد و هر گروهى مى‏خواست كه گروه ديگرى كار را تمام كند . شمر ، ميان مردم فرياد برآورد : واى بر شما ! براى چه به او مى‏نگريد ؟ مادرهايتان به عزايتان بنشيند ! او را بكُشيد .
از هر سو به حسين عليه السلام حمله شد و كفِ دست چپش با ضربه زُرْعة بن شريك تميمى ، قطع شد و ضربه‏اى به شانه‏اش فرود آمد . سپس ، آنان باز گشتند و او به

1.نادى‏ شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ الفُرسانَ وَالرَّجّالَةَ ، فَقالَ : وَيحَكُم ما تَنتَظِرونَ بِالرَّجُلِ ، ثَكِلَتكُم اُمَّهاتُكُم ؟ فَحُمِلَ عَلَيهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَريكٍ عَلى‏ كَفِّهِ اليُسرى‏ فَقَطَعَها ، وضَرَبَهُ آخَرُ مِنهُم عَلى‏ عاتِقِهِ فَكَبا مِنها لِوَجهِهِ ، وطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ بِالرُّمحِ فَصَرَعَهُ ، وبَدَرَ إلَيهِ خَولِيُّ بنُ يَزيدَ الأَصبَحِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَنَزَلَ لِيَحتَزَّ رَأسَهُ فَاُرعِدَ ، فَقالَ لَهُ شِمرٌ : فَتَّ اللَّهُ في عَضُدِكَ ، ما لَكَ تُرعِدُ ؟ ونَزَلَ شِمرٌ إلَيهِ فَذَبَحَهُ ، ثُمَّ دَفَعَ رَأسَهُ إلى‏ خَولِيِّ بنِ يَزيدَ ، فَقالَ : اِحمِلهُ إلَى الأَميرِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ۴۶۰ (الإرشاد : ج ۲ ص ۱۱۲ ، روضة الواعظين : ص ۲۰۸) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41563
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به