۴۵۴.الفصول المهمّة : شمر بن ذى الجوشن - كه خدا ، لعنتش كند - ، ميان حسين عليه السلام و خانوادهاش ، مانع شد و با گروهى از قهرمانان و دلاوران لشكر ، مانع از بازگشت او به سوى خانوادهاش شد . حسين عليه السلام را در ميان گرفتند و سپس ، عدّهاى از آنان ، به سوى خانواده و كودكان حسين عليه السلام ، هجوم آوردند تا اموالشان را به تاراج ببرند . حسين عليه السلام بانگ زد : «واى بر شما ، اى پيروان شيطان ! نابخردانِ خود را از دستدرازى به زنان و كودكان ، باز داريد كه آنان با شما نجنگيدهاند» .
شمر - كه خدا ، لعنتش كند - ، بانگ زد : از آنان ، دست بكِشيد و تنها خودِ او را قصد كنيد .۱
۹ / ۱۵
احوال امام عليه السلام در لحظههاى پايانى زندگى
۴۵۵.الأمالى ، صدوق - به نقل از عبد اللَّه بن منصور ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از امام زين العابدين عليهم السلام - : سپس حسين عليه السلام با گونه چپش [ به زمين ] افتاد و دشمن خدا ، سِنان بن اَنَس اِيادى و شمر بن ذى الجوشن عامِرى - كه خدا ، لعنتشان كند - ، با مردانى از شاميان ، پيش آمدند تا بر بالاى سرِ حسين عليه السلام ايستادند .
آنان به يكديگر گفتند : منتظر چه هستيد ؟ او را راحت كنيد !
سِنان بن اَنَس اِيادى - كه خدا ، لعنتش كند - ، فرود آمد و محاسن امام عليه السلام را گرفت