597
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

يَنفَعَكَ ، هذا وَاللَّهِ يَومٌ كَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُهُ» ، جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُما يَومَ جَمعِكُما ، وبَوَّأَني مُبَوَّأَكُما ، ولَعَنَ اللَّهُ قاتِلَكَ عُمَرَ بنَ سَعدِ بنِ عُروَةَ بنِ نُفَيلٍ الأَزدِيَّ ، وأصلاهُ جَحيماً وأعَدَّ لَهُ عَذاباً أليماً ۱ .
سلام بر قاسم ، فرزند حسن بن على ؛ ضربت خورده بر سرش ، و زِرهش كَنْده شده ، هنگامى كه عمويش حسين را صدا زد ! پس عمويش ، خود را مانند بازى شكارى ، بر بالاى سرش رسانْد و او ، پاهايش را به خاك مى‏ساييد ؛ و حسين عليه السلام مى‏فرمود : «[ از رحمت خدا ] دور باشند قاتلان تو ؛ كسانى كه روز قيامت ، دشمنشان، جدّ تو و پدر تو هستند !» .
سپس فرمود : «به خدا سوگند ، بر عمويت گران است كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد ، يا پاسخت را بدهد ، ولى تو كشته شده ، بر خاك افتاده باشى و سودى برايت نداشته باشد . به خدا سوگند ، امروز ، روزى است كه كُشندگان او (عمويت) ، فراوان و ياورانش ، اندك اند !»
.

دو نكته‏

۱ . در كتاب الهداية الكبرى ، نوشته حسين بن حَمْدان خَصيبى ،۲ از امام زين العابدين عليه السلام در شرح وقايع شب عاشورا ، گزارش شده است :
يا عمّ! وأنا أُقتل؟ فأشفق عليه، ثمّ قال عليه السلام: يابن أخي! كيف الموت عندك؟ قال: يا عمّ! أحلى من العسل! قال: إي واللَّه فذلك أحلى... ۳ .
قاسم گفت : عموجان! آيا من كشته مى‏شوم؟ حسين عليه السلام با او مهربانى كرد و فرمود : «اى برادرزاده ! مرگ در نظرت چگونه است؟» . گفت : عموجان! شيرين‏تر از عسل . فرمود : «آرى . به خدا سوگند ، شيرين‏تر است ...» .

1.الإقبال : ج ۳ ص ۷۳ .

2.حسين بن حمدان خصيبى ، مشهور به غلوّ است . نجاشى در باره او مى‏گويد : «مذهب او فاسد است» (رجال النجاشى: ج ۱ ص ۱۸۷) . ابن غضائرى نيز در باره او مى‏گويد : «دروغگو و مذهب او فاسد است . گوينده سخنِ نفرين شده‏اى است و به وى اعتنا نمى‏شود» (الرجال، ابن الغضائرى: ص ۵۴) .

3.الهداية الكبرى: ص ۲۰۴ .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
596

فصل ششم : شهادت فرزندان امام حسن عليه السلام‏

۶ / ۱

قاسم بن حسن عليه السلام‏

قاسم ، فرزند امام حسن عليه السلام است. مادرش كنيز بود و نرجس نام داشت . چهره او چون پاره ماه بود . به گزارش خوارزمى ، وى هنگام شهادت ، به سنّ بلوغ نرسيده بود ؛ ولى مؤلّف لباب الأنساب ، او را شانزده ساله مى‏داند .۱
چگونگى اجازه گرفتن اين نوجوان از امام حسين عليه السلام براى رفتن به ميدان ، حاكى از قوّت معرفت و كمال درايت و شهامت و ايمان اوست . شايد به دليل كمىِ سن ، ابتدا امام حسين عليه السلام به او اجازه ميدان رفتن نداد ؛ امّا قاسم ، آن قدر دست و پاى امام عليه السلام را بوسيد و پافشارى و التماس كرد تا اجازه ميدان گرفت .
او پس از هلاك نمودن تعدادى از سپاه ابن سعد ، به خيل شهيدان پيوست . در «زيارت رجبيّه» ، نام وى آمده و در «زيارت ناحيه مقدّسه» نيز در باره وى آمده است:
السَّلامُ عَلَى القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ ، المَضروبِ عَلى‏ هامَتِهِ ، المَسلوبِ لامَتَهُ ، حينَ نادَى الحُسَينَ عَمَّهُ ، فَجَلا عَلَيهِ عَمُّهُ كَالصَّقرِ ، وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ التُّرابَ ، وَالحُسَينُ يَقولُ : «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ ! ومَن خَصمُهُم يَومَ القِيامَةِ جَدُّكَ وأبوكَ» . ثُمَّ قالَ : «عَزَّ وَاللَّهِ عَلى‏ عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ ، أو أن يُجيبَكَ وأنتَ قَتيلٌ جَديلٌ فَلا

1.لباب الأنساب: ج ۱ ص ۴۰۱.

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 40792
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به