لا يُبعِدَنَّكَ اللَّهُ يا زُهَيرُ ، ولَعَنَ اللَّهُ قاتِلَكَ ، لَعنَ الَّذينَ مَسَخَهُم قِرَدَةً وخَنازيرَ !۱خداوند ، تو را از [ رحمتش ] دور نكند - اى زُهَير - و كُشندهات را لعنت نمايد ؛ همانند لعن كسانى كه آنها را به بوزينه و خوك ، تبديل كرد !
در «زيارت ناحيه مقدّسه» مىخوانيم :
السَّلامُ عَلى زُهَيرِ بنِ القَينِ البَجَلِىِّ ، القائِلِ لِلحُسَينِ وقَد أذِنَ لَهُ فِى الاِنصِرافِ : لا وَاللَّهِ لا يَكونُ ذلِكَ أبَداً ، أترُكُ ابنَ رَسولِ اللَّهِ أسيراً فى يَدِ الأَعداءِ وأنجو! لا أرانِىَ اللَّهُ ذلِكَ اليَومَ ۲ .
سلام بر زُهَير بن قَين بَجَلى كه وقتى حسين عليه السلام به او اجازه داد كه برود ، گفت : نه . به خدا سوگند ، چنين چيزى ، هرگز اتّفاق نمىافتد كه پسر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را در دست دشمنان ، رها كنم و خودم را نجات دهم . خدا ، چنين روزى را نياورد !
نام او در «زيارت رجبيّه» نيز آمده است .
گفتنى است آنچه در كتاب مجالس المواعظ آمده كه زُهَير ، در كودكى با امام حسين عليه السلام بازى مىكرده است و خاكِ جاى پاى او را بوسيده و بدين جهت ، مورد ملاطفت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفته است ،۳ در منابع معتبر نيامده و بررسى زندگى زُهَير نيز قرينه عدم صحّت اين گزارش است . اين ماجرا ، در كتاب المنتخب طُرَيحى ، مفصّلتر آمده ؛ ولى نام كودك ، بيان نشده است۴ و در افواه نيز ، معمولاً نام آن كودك ، حبيب بن مُظاهر گفته مىشود ؛ ولى به هر حال ، اصل ماجرا و نام كودك ، مدرك معتبرى ندارد .
۳۵۶.مُثير الأحزان : زُهَير بن قَين ، پيش آمد و پيش روىِ حسين عليه السلام جنگيد ، در حالى كه مىگفت :
من زُهَيرم ، پسر قَينآنان را با شمشير ، از حسين عليه السلام مىرانم .