زهير ، پس از بازگشت از محضر امام عليه السلام ، خاطرهاى را براى همراهانش تعريف كرد تا شايد بتواند آنان را با خود همراه كند .
اما از آن جمعيتى كه با او بودند ، كسى برنخاست . پس از اين لحظه سرنوشتساز ، زهير درصف ياران استوار امام حسين عليه السلام قرار گرفت . شب عاشورا نيز امام حسين عليه السلام ، خطاب به ياران خود فرمود :
ألا وإنّى لَأَظُنُّ إنّه آخِرُ يَومٍ لَنا مِن هؤُلاءِ . ألا وإنّى قَد أذِنتُ لَكُم ، فَانطَلِقوا جَميعاً فى حِلّ ، لَيسَ عَلَيكُم مِنّى ذِمامٌ ، هذَا اللَّيلُ قَد غَشِيَكُم ، فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً ۱ .
بدانيد كه به گمانم ، امروز ، آخرين روزى است كه با آنهاييم . من به شما ، اجازه دادم و همه شما آزاديد كه برويد . هيچ عهدى از من برعهده شما نيست . شب ، تاريكىاش را گسترده است . پس آن را مَركب خود قرار دهيد [ و برويد ] .
زُهَير ، ايستاد و با اين جملات زيبا و شگفتانگيز ، نسبت به آن امام عليه السلام ، اظهار ارادت و وفادارى كرد :
وَاللَّهِ ، لَوَدِدتُ أنّى قُتِلتُ ، ثُمَّ نُشِرتُ ، ثُمَّ قُتِلتُ حَتّى اُقتَلَ كَذا ألفَ قَتلَةٍ ، وأنَّ اللَّهَ يَدفَعُ بِذلِكَ القَتلَ عَن نَفسِكَ وعَن أنفُسِ هؤُلاءِ الفِتيَةِ مِن أهلِ بَيتِكَ ۲ .
به خدا سوگند ، دوست دارم كه كشته شوم ، آن گاه ، دوباره زنده گردم و باز ، كشته شوم و تا هزار بار ، كشته شدنم تكرار شود ؛ و خداوند ، با اين كشته شدنم ، از تو و از اين جوانان خاندانت ، كشته شدن را برطرف كند .
ظهر عاشورا ، زُهَير ، در كنار سعد بن عبد اللَّه حنفى ، همراه با نيمى از ياران باقى مانده امام عليه السلام ، خود را سپرِ دفاعى ايشان قرار دادند . آنان ، جلوى امام عليه السلام ايستادند و امام عليه السلام در پشتِ آنها نماز خواند .
زُهَير ، پس از نبردى سنگين و قهرمانانه ، به دست كثير بن عبد اللَّه و مهاجر بن اوس ، شهيد شد . لحظهاى كه او به زمين افتاد ، امام عليه السلام خطاب به اين مجاهد بزرگ ، چنين فرمود :