477
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

۳۲۶.الملهوف : ياران عمر بن سعد ، بر مَركب‏هايشان ، سوار شدند . حسين عليه السلام ، بُرَير بن حُصَين را روانه كرد تا آنان را اندرز دهد ؛ امّا گوش ندادند . او به آنها يادآورى كرد ؛ امّا سودى نبخشيد . حسين عليه السلام ، بر شترش (/ اسبش) سوار شد و از آنان خواست كه ساكت شوند . ساكت شدند . پس از حمد و ثناى الهى و ياد خدا ، آن گونه كه شايسته او بود ، و درود فرستادن بر محمّد و فرشتگان و پيامبران و فرستادگان ، با گفتارى رسا ، چنين فرمود : «مرگ و اندوهتان باد ، اى جماعت! با شيدايى ، ما را به فريادرسى خوانديد و ما ، به سرعت ، به فريادتان رسيديم ؛ [امّا ]شما شمشيرى را كه براى ما بود ، به روىِ خود ما بركشيديد و آتشى را كه عليه دشمن مشترك ما و شما افروخته بوديم ، بر ضدّ خود ما افروختيد و همدست دشمنانتان ، عليه دوستانتان شديد ، بى آن كه عدالت را ميان شما بگسترنَد و اميدى به آنها داشته باشيد .
اى واى بر شما ! ما را وا نهاديد ، در حالى كه شمشيرها ، هنوز در نيام و ابتداىِ كار است ، و رأى [به جنگ‏] ، هنوز پا بر جا نگشته ؛ امّا شما همچون مَلَخان ، به سوى آن شتافته‏ايد و همچون پرواز پشه‏ها [ به سوى زرداب زخم و چرك ] ، همديگر را به آن ، فرا خوانده‏ايد . نابودى ، از آنِتان باد ، اى بردگان امّت و بدترين دسته‏هاى آن ، به كنارِ افكنان قرآن ، و تحريفگرانِ سخنان ، و دار و دسته گنهكاران ، و پذيرندگان وسوسه شيطان ، و خاموش كنندگان سنّت‏ها[ ى جاويدان‏] ! آيا اينان را يارى مى‏دهيد و ما را وا مى‏نهيد ؟ ! آرى . به خدا سوگند ، خيانت ميان شما ، سابقه دارد . ريشه‏هايتان ، به آن در آميخته است و شاخه‏هايتان ، بر آنْ پيچيده است . شما ، پليدترين استخوانِ گلوگير


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
476

۳۲۵.تذكرة الخواصّ : هشام بن محمّد مى‏گويد : حسين عليه السلام هنگامى كه ، پافشارى آنان را در كُشتن خود ديد ، قرآنى را گرفت و آن را گشود و بر سرش نهاد و ندا داد : «كتاب خدا و جدّم محمّد ، پيامبر خدا ، ميان من و شما [ داور ] باشد . اى مردم ! چرا [ ريختن ]خون مرا حلال مى‏شِمُريد ؟ آيا من پسر دختر پيامبرتان نيستم ؟ آيا سخن جدّم در باره من و برادرم ، به شما نرسيده است كه فرمود : "اين دو ، سَرور جوانان بهشتى اند" ؟ اگر سخن مرا نمى‏پذيريد ، از جابر و زيد بن اَرقَم و ابو سعيد خُدْرى بپرسيد . آيا جعفر طيّار ، عموى من نيست ؟» .
شمر فرياد زد : اكنون ، بر دوزخ در مى‏آيى !
حسين عليه السلام فرمود : «اللَّه اكبر! جدّم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، به من خبر داد و فرمود : "گويى سگى را مى‏بينم كه به خون خاندانم ، زبان مى‏زند" . جز اين گمان ندارم كه آن سگ ، تو هستى» .
شمر گفت : من ، خدا را [ تنها ] به زبان عبادت كرده‏ام ، اگر بدانم كه چه مى‏گويى!۱

1.قالَ هِشامُ بنُ مُحَمَّدٍ : لَمّا رَآهُمُ الحُسَينُ عليه السلام مُصِرّينَ عَلى‏ قَتلِهِ ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ وجَعَلَهُ عَلى‏ رَأسِهِ ، ونادى‏ : بَيني وبَينَكُم كِتابُ اللَّهِ وجَدّي مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ، يا قَومِ ، بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي ؟ ألَستُ ابنَ بِنتِ نَبِيِّكُم ؟ ألَم يَبلُغكُم قَولُ جَدّي فِيَّ وفي أخي : «هذانِ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ» ؟ إن لَم تُصَدِّقوني فَاسأَلوا جابِراً وزَيدَ بنَ أرقَمَ وأبا سَعيدٍ الخُدرِيَّ ، ألَيسَ جَعفَرٌ الطَّيّارُ عَمّي ؟ فَناداهُ شِمرٌ : السّاعَةَ تَرِدُ الهاوِيَةَ . فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : اللَّهُ أكبَرُ ! أخبَرَني جَدّي رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فَقالَ : رَأَيتُ كَأَنَّ كَلباً وَلَغَ في دِماءِ أهلِ بَيتي ، وما أخالُكَ إلّا إيّاهُ . فَقالَ شِمرٌ : أنَا أعبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرفٍ إن كُنتُ أدري ما تَقولُ ۳۲۸ (تذكرة الخواصّ : ص ۲۵۲) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41467
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به