آنان به او گفتند: چه كار دارى ؟
گفت: اى خواهرزادگان من ! شما در امان هستيد . خود را به همراه برادرتان حسين ، به كُشتن ندهيد و در اطاعت امير مؤمنان يزيد بن معاويه باشيد .
عبّاس بن على عليه السلام ، او را ندا داد : «دستانت ، بُريده باد و لعنت بر امانى كه آوردهاى، اى دشمن خدا! آيا به ما فرمان مىدهى كه برادر و سَرورمان حسين بن فاطمه را وا گذاريم و در اطاعت ملعونان و فرزندان ملعونها درآييم ؟!» .
شمر ، خشمگينانه ، به سوى لشكرش بازگشت .۱
۱ / ۱۶
شب را مهلت گرفتن ، براى نماز و دعا و استغفار
۲۹۶.تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مِخنَف ، در يادكردِ حوادث عصر تاسوعا - : حارث بن حَصيره از عبد اللَّه بن شريك عامرى برايم نقل كرد كه : عمر بن سعد ندا داد : اى لشكر خدا ! سوار شويد و بشارتتان باد !
آن گاه ، خود با مردم ، سوار شد و پس از نماز عصر ، به سوى آنان (سپاه حسين عليه السلام) ، حركت كرد . حسين عليه السلام ، جلوى خيمه نشسته بود و شمشيرش را بر گِرد پاهايش حلقه كرده بود و خوابش برده ، سرش بر روى زانوانش افتاده بود كه خواهرش زينب عليها السلام ، صدا[ ى حركت لشكر ابن سعد ]را شنيد و به برادرش نزديك شد و گفت: اى برادر من ! آيا صداها را نمىشنوى كه نزديك شدهاند ؟