۲۷۹.تذكرة الخواصّ : در برخى نسخهها آمده است كه حسين عليه السلام به عمر بن سعد فرمود : «يا بگذاريد كه به مدينه باز گردم ، يا نزد يزيد بروم و دست در دستش بگذارم» .
اين ، سخن درستى نيست ؛ زيرا عُقبَة بن سَمْعان ، گفته است : من از مدينه تا عراق ، همراه حسين عليه السلام بودم و همواره تا هنگام شهادتش ، او را همراهى كردم ؛ امّا - به خدا سوگند - ، اين سخن را از او نشنيدم.۱
۲۸۰.المناقب، ابن شهرآشوب : حسين بن على عليه السلام ، به عمر بن سعد فرمود : «آنچه چشمم را روشن مىكند ، اين است كه تو پس از من ، جز اندكى از گندم عراق ، نخواهى خورد» .
عمر ، به ريشخند گفت: اى ابا عبد اللَّه ! به جايش ، جو هست !
او ، همان گونه كه حسين عليه السلام گفته بود، به فرمانروايىِ رى نرسيد و مختار ، او را كُشت .۲
۱ / ۹
نامه ابن سعد به ابن زياد و پاسخ او
۲۸۱.تاريخ الطبرى - به نقل از حسّان بن فائد بن بُكَير عَبَسى - : - گواهى مىدهم وقتى نامه عمر بن سعد به عبيد اللَّه بن زياد رسيد ، من آن جا بودم. در آن ، نوشته بود : «به نام خداوند بخشنده مهربان . امّا بعد ، هنگامى كه بر حسين عليه السلام فرود آمدم، پيكم را به سوى او فرستادم و از كار و مقصود و خواستهاش ، جويا شدم. او گفت : "اهالى اين
1.قَد وَقَعَ في بَعضِ النُّسَخِ ، أنَّ الحُسَينَ عليه السلام قالَ لِعُمَرَ بنِ سَعدٍ : دَعوني أمضي إلَى المَدينَةِ أو إلى يَزيدَ ، فَأَضَعُ يَدي في يَدِهِ ، ولا يَصِحُّ ذلِكَ عَنهُ ، فَإِنَّ عُقبَةَ بنَ سِمعانَ قالَ : صَحِبتُ الحُسَينَ عليه السلام مِنَ المَدينَةِ إلَى العِراقِ ، ولَم أزَل مَعَهُ إلى أن قُتِلَ ، وَاللَّهِ ، ما سَمِعتُهُ قالَ ذلِكَ ۲۸۱ (تذكرة الخواصّ : ص ۲۴۸) .
2.إنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام قالَ لِعُمَرَ بنِ سَعدٍ : إنَّ مِمّا يُقِرُّ لِعَيني أنَّكَ لا تَأكُلُ مِن بُرِّ العِراقِ بَعدي إلّا قَليلاً ، فَقالَ مُستَهزِئاً : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، فِي الشَّعيرِ خَلَفٌ !! فَكانَ كَما قالَ لَم يَصِل إلَى الرَّيِّ ، وقَتَلَهُ المُختارُ ۲۸۲ (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۵۵ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۰۰ ح ۱) .