393
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

حُر ، وقتى نامه را خواند ، بِدانها گفت: اين ، نامه امير عبيد اللَّه بن زياد است كه به من دستور مى‏دهد تا شما را در همان جا كه نامه‏اش به من مى‏رسد ، نگه دارم. اين ، فرستاده اوست كه گفته از من جدا نشود تا نظر وى اجرا شود.
ابو شعثا يزيد بن زياد بن مُهاصر كِنْدى بَهْدَلى، به فرستاده عبيد اللَّه بن زياد نگريست و رو به او كرد و گفت: مالك بن نُسَير بَدّى هستى؟
گفت: آرى .
او نيز يكى از مردم كِنْده بود.
يزيد بن زياد به او گفت: مادرت عزادارت شود! براى چه آمده‏اى؟
گفت: در آنچه آمده‏ام! پيشوايم را اطاعت كرده‏ام و به بيعتم ، عمل كرده‏ام .
ابو شعثا گفت: پروردگار را نافرمانى كرده‏اى و از پيشواى خويش ، در هلاكت خويش ، اطاعت كرده‏اى و ننگ و جهنّم به دست آورده‏اى ، كه خداوند عزّوجلّ مى‏فرمايد : «آنها را پيشوايان ، قرار داديم كه به سوى جهنّم دعوت كنند و روز رستاخيز ، يارى نمى‏بينند»۱ . پيشواى تو ، چنين است.
حُر ، جماعت را وادار كرد كه در همان مكان بى آب و آبادى ، فرود آيند.
گفتند: بگذار ما در اين دهكده ، فرود آييم - و مقصودشان ، نينوا بود - يا در اين دهكده - كه مقصودشان غاضريّه بود - يا در آن ديگرى - كه مقصودشان شُفَيّه بود - .
گفت: نه! به خدا ، قدرت اين كار را ندارم . اين مرد را براى مراقبت از من فرستاده‏اند.
زُهَير بن قَين گفت: اى پسر پيامبر خدا! جنگ با اينان، آسان‏تر از جنگ با كسانى است كه پس از اين به مقابله ما مى‏آيند . به جان خودم سوگند، از پىِ اينان كه مى‏بينى ، كسانى به سوى ما مى‏آيند كه تاب مقابله با آنها را نداريم.
حسين عليه السلام فرمود : «من ، كسى نيستم كه جنگ را آغاز كنم» .

1.سوره قصص : آيه ۴۱ .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
392

در آن جا خواب قَيلوله (خواب پيش از ظهر) كرد. سپس با گريه از خواب ، بيدار شد . فرزندش به وى گفت: پدر! چرا گريه مى‏كنى؟
فرمود: «فرزندم! در اين ساعت ، خواب ، دروغ نيست. در خواب ، كسى به من پيام داد كه : "با سرعت ، حركت مى‏كنيد و مرگ ، شما را به سمت بهشت مى‏برد"» .۱

۷ / ۲۹

نامه ابن زياد به حُر ، جهت سختگيرى بر امام عليه السلام‏

۲۵۹.تاريخ الطبرى - به نقل از عقبة بن سَمعان - : چون صبح شد ، حسين عليه السلام فرود آمد و نماز صبح را خواند. آن گاه با شتاب ، سوار شد و ياران خود را به جانب چپ برد و مى‏خواست كه پراكنده‏شان كند ؛ امّا حُر مى‏آمد و آنها را بر مى‏گردانْد . حسين عليه السلام نيز او را بر مى‏گردانْد و چون آنها را به سوى كوفه مى‏راند، مقاومت مى‏كردند و راهِ بالا ، در پيش مى‏گرفتند و همچنان با هم راه مى‏پيمودند تا به نينوا رسيدند ؛ جايى كه حسين عليه السلام ، آن را منزلگاه قرار داد .
در اين وقت ، سوارى بر اسبى اصيل ، پديدار شد كه مسلّح بود و كمانى بر شانه داشت و از كوفه مى‏آمد. همگى ايستادند و منتظرش بودند . چون به آنها رسيد ، به حرّ بن يزيد و يارانش سلام گفت ؛ امّا به حسين عليه السلام و يارانش سلام نگفت. آن گاه نامه‏اى به حر داد كه از ابن زياد بود و چنين نوشته بود: «وقتى نامه من به تو رسيد و فرستاده‏ام نزد تو آمد، بر حسين ، سخت بگير و او را در بيابانِ بى‏حصار و آب ، فرود آور. به فرستاده‏ام دستور داده‏ام با تو باشد و از تو جدا نشود تا خبر بياورد كه دستور مرا اجرا كرده‏اى. والسّلام !» .

1.سارَ [الحُسَينُ عليه السلام‏] حَتّى‏ نَزَلَ العُذَيبَ ، فَقالَ فيها قائِلَةَ الظَّهيرَةِ ، ثُمَّ انتَبَهَ مِن نَومِهِ باكِياً ، فَقالَ لَهُ ابنُهُ : ما يُبكيكَ يا أبَه ؟ فَقالَ : يا بُنَيَّ ، إنَّها ساعَةٌ لا تَكذِبُ الرُّؤيا فيها ، وإنَّهُ عَرَضَ لي في مَنامي عارِضٌ فَقالَ : تُسرِعونَ السَّيرَ ، وَالمَنايا تَسيرُ بِكُم إلَى الجَنَّةِ ۲۵۹ (الأمالى ، صدوق : ص ۲۱۸ ح ۲۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۱۳) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41515
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به