341
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

حسين عليه السلام فرمود: «خدايا ! گواه باش» .
ابن عبّاس گفت: اى پسر دختر پيامبر ! فدايت شوم ! گويى مرا به سوى خود مى‏خوانى و از من مى‏خواهى كه يارى‏ات كنم! به خدايى كه جز او خدايى نيست، اگر با اين شمشيرم در پيشِ روى تو، چنان ضربه زنم كه شمشيرم ، به تمامى ، خُرد شود ، يك‏صدمِ حقّ تو را نگزارده‏ام. اينك ، پيش روى تو ام . به من ، فرمان بده».
ابن عمر گفت: درنگ كنيد! اى ابن عبّاس ! ما را از اين [گرفتارى‏] بِرَهان.
سپس ابن عمر ، به حسين عليه السلام رو كرد و گفت: اى ابا عبد اللَّه ! در آنچه تصميم دارى، درنگ كن و از اين جا به مدينه باز گرد و از در سازش با اين قوم ، وارد شو و از ميهن خود و حرم جدّت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، غايب مباش و براى اينان كه بهره‏اى ندارند، حجّت و راهى بر ضدّ خود مگذار ، و اگر مى‏خواهى [با يزيد] بيعت نكنى، آزاد هستى تا در كارت بنگرى ؛ زيرا اميد است كه يزيد بن معاويه ، جز اندكى زنده نماند و خداوند ، تو را از كارش كفايت كند.
حسين عليه السلام فرمود : «اُف بر اين سخن، تا آن زمان كه آسمان‏ها و زمين هستند ! اى عبد اللَّه ! تو را به خدا ، من در اين كار ، دچار خطايم؟ اگر در نظر تو بر خطا هستم ، مرا [از خطايم‏] باز گردان كه من فروتن، شنوا و پذيرايم».
ابن عمر گفت: نه ، خدايا ! خداوند ، پسر دختر پيامبرش را بر خطا ننهاده است و يزيد بن معاويه ، در كار خلافت ، همانند تو - كه پاك و برگزيده نسل پيامبر خدايى - نيست ؛ ولى مى‏ترسم اين چهره زيبا و نيكوى تو ، با شمشير ، نواخته شود و از اين امّت ، آنچه را دوست ندارى ، ببينى . پس با ما به مدينه باز گرد و اگر دوست ندارى بيعت كنى، هرگز بيعت نكن و در خانه‏ات بنشين .
حسين عليه السلام فرمود : «اى ابن عمر ! [ تصوّر سخن تو ] دور است . اين گروه، چه به من دست يابند و چه به من دست نيابند ، مرا رها نمى‏كنند و پيوسته بر آن اند تا اگرچه به زور ، بيعت كنم و يا مرا بكُشند .
اى عبد اللَّه ! مگر نمى‏دانى از پستى دنيا نزد خداى متعال است كه سرِ يحيى بن


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
340

نمى‏كنند، كشته نمى‏شود، مگر آن كه خدا ، ميان دل‏ها و زبان‏هايشان، جدايى مى‏افكند» .
آن گاه ابن عبّاس گريست . حسين عليه السلام هم با او گريست و فرمود : «اى ابن عبّاس ! تو مى‏دانى كه من ، فرزند دختر پيامبرم؟» .
ابن عبّاس گفت: به خدا سوگند، آرى . مى‏دانيم و مى‏دانيم كه در تمام دنيا ، جز تو ، كسى نيست كه فرزند دختر پيامبر باشد ، و اين كه يارى تو ، بر اين امّت ، واجب است، همانند وجوب نماز و زكات - كه يكى بدون ديگرى ، پذيرفته نيست - .
حسين عليه السلام فرمود : «اى ابن عبّاس ! در باره مردمى كه فرزند دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را از سرا و منزل و زادگاهش و از حرم پيامبرش و از همسايگىِ قبر او و زادگاه و مسجد و جايگاه هجرتش بيرون كردند، چه مى‏گويى ؛ آنان كه او را نگران و ترسان، رها كردند كه در جايى ، آرام نگيرد و در منزلى، پناه نجويد و قصد آنان، كشتن و ريختن خون اوست، در حالى كه وى به خدا شرك نورزيده است و جز او سرپرستى بر نگرفته و از آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و خليفگانِ پس از او بر آن بودند، جدا نشده است؟» .
ابن عبّاس گفت: در باره آنان ، جز اين آيه را نمى‏گويم: «آنان ، به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند و نماز را جز با حالت سستى نمى‏خوانند»۱ . «در برابر مردم ، خودنمايى مى‏كنند و جز اندكى ، از خدا ياد نمى‏كنند. ميان آن [دو گروه‏] ، دو دل‏اند . نه با اينان‏اند و نه با آنان‏اند ، و هر كه خدا گم‏راهش ساخت ، راهى براى او نخواهى يافت»۲ و بر چنين كسانى ، بزرگ‏ترين ضربه فرود خواهد آمد.
و امّا تو - اى پسر دختر پيامبر - ، به راستى كه سرآمدِ افتخار به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و پسرِ همانندِ مريم عَذرايى. اى پسر دختر پيامبر ! گمان مبر كه خدا، از آنچه ستمگران مى‏كنند، بى‏خبر است. من گواهى مى‏دهم كه هر كس از همراهىِ تو روى بگردانَد و در ستيز با تو و نبرد با پيامبرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله طمع ورزد، هيچ بهره‏اى نخواهد داشت.

1.سوره توبه : آيه ۵۴ .

2.سوره نساء : آيه ۱۴۲ و ۱۴۳ .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41460
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به