۶ / ۳
ابو سعيد خُدْرى۱
۱۹۷.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) - به نقل از ابو سعيد خُدرى - : حسين عليه السلام در رفتن ، بر من چيره شد . در آن حال به وى گفتم: از خدا پروا كن و در خانهات بنشين .۲
۶ / ۴
ابو واقد ليثى۳
۱۹۸.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) - به نقل از ابو واقد ليثى - : خبرِ بيرون رفتن حسين عليه السلام به من رسيد. در [منزلگاه] مَلَل۴ به او رسيدم. او را به خدا سوگند دادم كه بيرون نرود و قيام نكند ؛ زيرا او در جايى كه نبايد ، قيام مىكرد و خود را به كشتن مىداد. او فرمود : «باز نمىگردم» .۵
1.ابو سعيد انصارى خُدرى - كه نامش سعد بن مالك بن سِنان است و به كنيهاش مشهور شده است - ، صحابى و از چهرههاى سرشناس انصار است . او در جنگهاى بسيارى با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حضور داشت و پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيز همراهى امير مؤمنان را رها نكرد. وى، محدّثى بزرگ است و امام صادق عليه السلام از او با بزرگى و تكريم ، ياد كرده است ؛ زيرا از راه حق ، انحراف پيدا نكرد . او در سال ۷۴ هجرى در گذشت.
2.غَلَبَنِي الحُسَينُ عليه السلام عَلَى الخُروجِ ، وقَد قُلتُ لَهُ : اِتَّقِ اللَّهَ في نَفسِكَ ، وَالزَم بَيتَكَ ۱۹۸ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۵ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۷) .
3.ابو واقد ليثى - كه ظاهراً همان حارث بن عوف بن اُسَيد است كه با كنيه مشهور شده است - ، صحابى است و برخى گفتهاند : در سال دوم هجرى به دنيا آمد. در برخى از جنگهاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حضور داشت و همراه امام على عليه السلام نيز در جنگ صفّين شركت كرد. معاويه سوگند ياد كرد كه در گوشهايش ، سرب گداخته بريزد . گفتهاند : وى، يك سال در مكّه مجاور شد و همان جا در گذشت و در قبرستان مهاجران در فخ ، به خاك سپرده شد. نيز گفتهاند : در سال ۶۵ يا ۶۸ در مدينه در گذشت.
با اين كنيه ، مرد ديگرى به نام صالح بن محمّد بن زائده نيز هست كه در سال ۱۴۵هجرى از دنيا رفت و به كنيه ابو واقد ليثى صغير ، مشهور است و او غير از اين فردِ مورد نظر ماست.
4.ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان كتاب .
5.بَلَغَني خُروجُ حُسَينٍ عليه السلام فَأَدرَكتُهُ بِمَلَلٍ ، فَناشَدتُهُ اللَّهَ ألّا يَخرُجَ ، فَإِنَّهُ يَخرُجُ في غَيرِ وَجهِ خُروجٍ ، وإنَّما يَقتُلُ نَفسَهُ . فَقالَ : لا أرجِعُ ۱۹۹ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۵، تهذيب الكمال: ج ۶ ص ۴۱۷) .