297
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

وقتى براى بار سوم، ظرف را پر از آب كرد و خواست بنوشد ، دندان‏هاى جلويش در ظرف افتاد . آن گاه گفت: ستايش ، خدا را ! اگر اين آب ، روزىِ من بود ، آن را مى‏نوشيدم !۱

۴ / ۳۱

آنچه ميان مسلم و ابن زياد در قصر حكومتى گذشت‏

۱۷۳.أنساب الأشراف : مسلم را نزد ابن زياد آوردند و پيش از اين ، پسر اشعث به وى امان داده بود ؛ ولى ابن زياد ، آن امان را نپذيرفت.۲

۱۷۴.الملهوف : چون مسلم بن عقيل را بر عبيد اللَّه بن زياد وارد كردند ، بر او سلام نكرد . نگهبان به وى گفت: بر امير ، سلام كن.
مسلم به او گفت: واى بر تو ! ساكت شو! به خدا سوگند كه او براى من ، امير نيست.
ابن زياد گفت: مانعى ندارد . سلام كنى يا نكنى ، كشته خواهى شد.
مسلم به وى گفت: اگر مرا بكشى ، به راستى كه بدتر از تو ، بهتر از مرا كشته است و تو هيچ گاه بد كشتن و زشت مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائت‏آميز را رها نخواهى ساخت و كسى به اين كارها ، سزاوارتر از تو نيست.
ابن زياد به وى گفت: اى نافرمان و اى تفرقه‏افكن ! بر امام خويش ، خروج كردى و

1.إنَّ مُسلِمَ بنَ عَقيلٍ حينَ انتَهى‏ إلى‏ بابِ القَصرِ ، فَإِذا قُلَّةٌ بارِدَةٌ مَوضوعَةٌ عَلَى البابِ ، فَقالَ ابنُ عَقيلٍ : اِسقوني مِن هذَا الماءِ ، فَقالَ لَهُ مُسلِمُ بنُ عَمرٍو : أتَراها ما أبرَدَها ؟! لا وَاللَّهِ، لا تَذوقُ مِنها قَطرَةً أبَداً ، حَتّى‏ تَذوقَ الحَميمَ في نارِ جَهَنَّمَ ! قالَ لَهُ ابنُ عَقيلٍ : وَيحَكَ ! ... . قال أبو مِخنَفٍ : وحَدَّثَني سَعيدُ بنُ مُدركِ بنِ عُمارَةَ : أنَّ عُمارَةَ بنَ عُقبَةَ بَعَثَ غُلاماً لَهُ يُدعى‏ قَيساً ، فَجاءَهُ بِقُلَّةٍ عَلَيها مِنديلٌ ومَعَهُ قَدَحٌ ، فَصَبَّ فيه ماءً ثُمَّ سَقاهُ ، فَأَخَذَ كُلَّما شَرِبَ امتَلَأَ القَدَحُ دَماً ، فَلَمّا مَلَأَ القَدَحَ المَرَّةَ الثّالِثَةَ ذَهَبَ لِيَشرَبَ فَسَقَطَت ثَنِيَّتاهُ فيهِ . فَقَالَ : اَلحَمدُ للَّهِ‏ِ ، لَو كانَ لي مِنَ الرِّزقِ المَقسومِ شَرِبتُهُ ۱۷۳ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۵ ؛ الإرشاد: ج ۲ ص ۶۰).

2.اُتِيَ بِهِ [أي بِمُسلِمٍ‏] ابنَ زِيادٍ ، وقَد آمَنَهُ ابنُ الأَشعَثِ ، فَلَم يُنفِذ أمانَهُ ۱۷۴ (أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۹) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
296

نكته‏

هر چند اقدام ابن اشعث و ابن سعد ، در ظاهر ، عمل كردن به وصيّت مسلم عليه السلام و رساندن پيام او به امام حسين عليه السلام بود ، ولى بديهى است كه هدف اصلى آنان ، منصرف كردن امام عليه السلام از آمدن به كوفه و جلوگيرى از رسيدن ايشان به كانون نهضت ، يعنى كوفه بوده است . به همين جهت ، هنگامى كه امام عليه السلام بر خلاف توصيه مسلم عليه السلام به حركت خود به سوى كوفه ادامه داد ، در سرزمين كربلا، راه را بر ايشان بستند و او و يارانش را به شهادت رساندند .

۴ / ۳۰

آب خواستن مسلم‏

۱۷۲.تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مِخنَف - : قُدامة بن سعد ، برايم نقل كرد كه: چون مسلم بن عقيل به درِ قصر رسيد ، كوزه خنكى در آن جا نهاده شده بود . پسر عقيل گفت : از اين آب ، به من بدهيد.
مسلم بن عمرو به وى گفت: مى‏بينى چه قدر خنك است؟ نه ، به خدا سوگند ! از اين آب ، قطره‏اى نخواهى نوشيد تا از آب‏هاى داغ در آتش جهنّم بچشى.
پسر عقيل به وى گفت: واى بر تو! ...
همچنين سعيد بن مُدرِك بن عُماره برايم نقل كرد كه: عُمارة بن عُقبه ، غلامى را به نام قيس صدا كرد و او كوزه‏اى كه بر آن پارچه‏اى بود ، به همراه ظرفى آورد و در آن ، آب ريخت و به مسلم نوشاند. هر گاه مسلم آب مى‏نوشيد ، ظرفْ پر از خون مى‏شد .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41703
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به