239
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

و آمد با مسلم پرداختند. چون گروهى از كوفيان در آن جا اجتماع كردند ، مسلم ، نامه حسين عليه السلام را برايشان خواند و آنان به شدّت گريستند.
آن گاه عابس بن ابى شَبيبِ شاكرى برخاست و حمد خدا كرد و او را سپاس گزارد و گفت: امّا بعد، من از طرف مردم ، سخن نمى‏گويم و نمى‏دانم در درون آنها چه مى‏گذرد و تو را در باره آنان نمى‏فريبم . به خدا سوگند ، از آنچه خودم را بر آن آماده كرده‏ام ، سخن مى‏گويم. به خدا سوگند ، هر گاه مرا فرا بخوانيد ، شما را اجابت مى‏كنم و به همراه شما با دشمنانتان مى‏جنگم و با شمشيرم از شما دفاع مى‏كنم تا خدا را ملاقات كنم و از اين كار ، چيزى جز رضاى خدا نمى‏خواهم. سپس حبيب بن مُظاهر فَقعَسى برخاست و گفت: خدا ، تو را رحمت كند ! با جملاتى كوتاه ، آنچه در دل داشتى ، گفتى.
سپس گفت: سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست ، من نيز مانند عابس هستم.
سپس حَنَفى ، مانند همين سخنان را بر زبان راند.
حَجّاج بن على گفت : به محمّد بن بِشْر گفتم: تو هم سخنى دارى؟
گفت: دوست دارم خداوند ، اصحابم را با پيروزى ، عزيز گرداند ؛ ولى دوست ندارم كشته شوم و خوش نمى‏دارم كه دروغ بگويم.
شيعيان به نزد مسلم ، رفت و آمد داشتند ، تا اين كه محلّ اقامت او ، لو رفت و خبر به نُعمان بن بشير رسيد.۱

1.أقبَلَ مُسلِمٌ حَتّى‏ دَخَلَ الكوفَةَ ، فَنَزَلَ دارَ المُختارِ بنِ أبي عُبَيدٍ - وهِيَ الَّتي تُدعَى اليَومَ دارَ مُسلِمِ بنِ المُسَيَّبِ - وأقبَلَتِ الشّيعَةُ تَختَلِفُ إلَيهِ ، فَلَمَّا اجتَمَعَت إلَيهِ جَماعَةٌ مِنهُم ، قَرَأَ عَلَيهِم كِتابَ حُسَينٍ عليه السلام ، فَأَخَذوا يَبكونَ . فَقامَ عابِسُ بنُ أبي شَبيبٍ الشّاكِرِيُّ ، فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أمّا بَعدُ ، فَإِنّي لا اُخبِرُكَ عَنِ النّاسِ ، ولا أعلَمُ ما في أنفُسِهِم ، وما أغُرُّكَ مِنهُم ، وَاللَّهِ لَاُحَدِّثَنَّكَ عَمّا أنَا مُوَطِّنٌ نَفسي عَلَيهِ ، وَاللَّهِ لَاُجيبَنَّكُم إذا دَعَوتُم ، ولَاُقاتِلَنَّ مَعَكُم عَدُوَّكُم ، ولَأَضرِبَنَّ بِسَيفي دونَكُم حَتّى‏ ألقَى اللَّهَ ، لا اُريدُ بِذلِكَ إلّا ما عِندَ اللَّهِ . فَقامَ حَبيبُ بنُ مُظاهِرٍ الفَقعَسِيُّ ، فَقالَ : رَحِمَكَ اللَّهُ ! قَد قَضَيتَ ما في نَفسِكَ بِواجِزٍ مِن قَولِكَ ، ثُمَّ قالَ : وأنَا وَاللَّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ ، عَلى‏ مَثلِ ما هذا عَلَيهِ . ثُمَّ قالَ الحَنَفِيُّ مِثلَ ذلِكَ ، فَقالَ الحَجّاجُ بنُ عَلِيٍّ : فَقُلتُ لِمُحَمَّدِ بنِ بِشرٍ : فَهَل كانَ مِنكَ أنتَ قَولٌ ؟ فَقالَ : إن كُنتُ لَاُحِبُّ أن يُعِزَّ اللَّهُ أصحابي بِالظَّفَرِ ، وما كُنتُ لِاُحِبَّ أن اُقتَلَ ، وكَرِهتُ أن أكذِبَ . وَاختَلَفَتِ الشّيعَةُ إلَيهِ حَتّى‏ عُلِمَ مَكانُهُ ، فَبَلَغَ ذلِكَ النُّعمانَ بنَ بَشيرٍ ۱۱۲ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۵) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
238

گرفتن پاسخ از امام عليه السلام و بازگشت قاصد از مكّه لازم بوده، به مدّتى كه خودِ او در مدينه مانده و مدّتى كه براى استراحتْ نياز داشته ، بيفزاييم ، زمان سفرش ، به طور قطع ، بيش از يك ماه مى‏شود .
۳ . بعيد به نظر مى‏رسد راه‏نمايانى كه به سختى‏هاى راه عادت دارند ، هر دو از تشنگى هلاك شوند ؛ امّا مسلم و همراهانش زنده بمانند.
۴ . فال بد زدن ، در فرهنگ اسلامى ، نكوهيده است .۱ از اين رو ، بعيد به نظر مى‏رسد كه شخص والامرتبه‏اى همچون مسلم - كه امام حسين عليه السلام او را به نمايندگى از جانب خود براى چنان مأموريت مهمّى انتخاب كرده - ، به بهانه فال بد زدن ، از نمايندگى امام عليه السلام استعفا دهد.
۵ . در نقل ابن كثير ، تعبير «استعفا» و «كناره‏گيرى» نيامده است ؛ بلكه تنها مسلم از امام حسين عليه السلام نظر خواسته و كسبِ تكليف كرده است.
۶ . متّهم شدن شخصيت بزرگى مانند مسلم به ترس و سستى در انجام دادن وظيفه از جانب امام حسين عليه السلام ، بعيد است .
بر پايه اين دلايل و قرائن ، مى‏توان گفت : در موضوع استعفاى مسلم از نمايندگى امام حسين عليه السلام و وقايع مربوط به آن ، ترديد جدّى وجود دارد و چنين مى‏نمايد كه ساختن اين گونه داستان‏ها، توسّط هواداران بنى اميّه و با هدف تحريف تاريخ عاشورا صورت گرفته است و جاعلان ، بسيارى از حقايق تاريخى را با داستان‏هاى جعلى در آميخته‏اند .

۴ / ۲

وارد شدن مسلم به كوفه و بيعت كوفيان با او

۱۱۱.تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - : مسلم آمد تا وارد كوفه شد و در خانه مختار بن ابى عُبَيد - كه امروز ، خانه مسلم بن مُسَيَّب ناميده مى‏شود - فرود آمد. شيعيان به رفت

1.ر . ك : ميزان الحكمة : ج ۶ ص ۵۱۷ (فال بد زدن) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41455
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به