سرزمينى است كه تنگه بطن خُبَيت ناميده مىشود. من ، اين رخداد را نشانه بدشگونى اين سفر مىدانم . اگر مرا معذور بدارى و ديگرى را به جاى من به كوفه بفرستى [، بهتر است] . والسلام!».
حسين عليه السلام جواب او را چنين نوشت: «اميدوارم كه ترس ، تو را وادار به نوشتن استعفانامه نكرده باشد. به آن سَمتى كه تو را روانه ساختم، حركت كن. درود بر تو باد!».
مسلم ، چون نامه را خواند ، گفت : اين [نامه نوشتن] ، به خاطر ترس بر جانم نبود . پس به مسير ادامه داد تا به آبگاهى از قبيله طى رسيد . در آن جا فرود آمد و سپس از آن جا بار بست . او مردى را ديد كه شكار مىكرد . شكارچى به سوى آهويى تير انداخت و او را كشت . مسلم گفت : دشمن ما نيز كشته خواهد شد ، به خواست خدا.۱