941
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

كننده‏اى به اندازه آن روز ، ديده نشده بود.۱

۱ / ۳ - ۳

سوگوارى در شام‏

۷۷۴.الملهوف - در مجلس يزيد، هنگامى كه سرِ امام حسين عليه السلام در برابرش بود - : زنى از بنى هاشم كه در كاخ يزيد بود ، شروع به مرثيه‏سرايى براى حسين عليه السلام كرد و فرياد مى‏زد: اى حسين ! اى محبوب ! اى آقا ! اى آقاى خاندانش ! اى پسر محمّد ! اى بهار بيوگان و يتيمان ! اى كشته به دست اولاد حرام‏زاده !
هر كه اين را شنيد ، گريست .۲

۷۷۵.أنساب الأشراف: همين كه زنان حسين عليه السلام وارد شدند، چند زن از زن‏هاى يزيد بن معاويه، شيون كشيدند و فغان بر آوردند و براى حسين عليه السلام ماتم گرفتند.۳

۱ / ۳ - ۴

سوگوارى در مدينه‏

الف - نخستين ناله‏اى كه در مدينه بلند شد

۷۷۶.تاريخ اليعقوبى: نخستين شيون‏كننده‏اى كه صدايش در مدينه بلند شد، امّ سلمه، همسر پيامبر خدا بود. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، شيشه‏اى پُر از خاك به وى سپرده بود ... و به او فرموده بود

1.فَضَجَّ النّاسُ [بَعدَ خُطبَةِ اُمِّ كُلثومٍ عليها السلام بِنتِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي الكوفَةِ] بِالبُكاءِ وَالنَّحيبِ وَالنَّوحِ ، ونَشَرَ النِّساءُ شُعورَهُنَّ ، وحَثَينَ التُّرابَ عَلى‏ رُؤُوسِهِنَّ وخَمَشنَ وُجوهَهُنَّ ، ولَطَمنَ خُدودَهُنَّ ، ودَعَونَ بِالوَيلِ وَالثُّبورِ ، وبَكَى الرِّجالُ ، ونَتَفوا لِحاهُم ، فَلَم يُرَ باكِيَةٌ وباكٍ أكثَرَ مِن ذلِكَ اليَومِ ۷۷۶ (الملهوف : ص ۱۹۸ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۱۲) .

2.جَعَلَتِ امرَأَةٌ مِن بَني هاشِمٍ كانَت في دارِ يَزيدَ تَندُبُ الحُسَينَ عليه السلام وتُنادي : يا حُسَيناه ! يا حَبيباه ! يا سَيِّداه ! يا سَيِّدَ أهلِ بَيتاه! يَابنَ مُحَمَّداه! يا رَبيعَ الأَرامِلِ وَاليَتامى‏! يا قَتيلَ أولادِ الأَدعِياءِ! قالَ الرّاوي : فَأَبكَت كُلَّ مَن سَمِعَها ۷۷۷ (الملهوف : ص ۲۱۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۳۲) .

3.وصَيَّحَ نِساءٌ مِن نِساءِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ، ووَلوَلنَ حينَ اُدخِلَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام عَلَيهِنَّ ، وأقَمنَ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام مَأتَماً ۷۷۸ (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۱۷ ، تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۴) .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
940

گفته‏اند: به مدّت يك سال در كنار قبر حسين عليه السلام ماند و [سپس‏] به مدينه باز گشت و با حالى اندوهگين، در گذشت.۱

۱ / ۳ - ۲

سوگوارى در كوفه‏

۷۷۲.الأمالى ، مفيد - به نقل از حَذلَم بن سُتَير - : در محرّم سال ۶۱ [هجرى‏] وارد كوفه شدم، زمانى كه على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام با زنان از كربلا باز مى‏گشت و با آنان ، سپاهيانى بودند كه آنها را در محاصره داشتند . مردم براى تماشاى آنها بيرون آمدند و وقتى آنان را با شترانى بى‏جهاز آوردند، زنان كوفه شروع به گريه و زارى كردند۲ .۳

۷۷۳.الملهوف: مردم [پس از سخنرانى اُمّ كلثوم دختر على عليه السلام در كوفه‏]، گريه و شيون و وا ويلا و نوحه ، سر دادند و زنان ، موهايشان را پريشان نمودند و خاك بر سرشان پاشيدند و بر صورت‏هايشان، چنگ زدند و بر چهره‏هايشان، سيلى نواختند و بانگ وا ويلايشان بلند شد. مردان نيز گريستند و ريش‏هايشان را كَنْدند . زن و مردِ گريه

1.كانَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام امرَأَتُهُ الرَّبابُ بِنتُ امرِئِ القَيسِ ، وهِيَ اُمُّ ابنَتِهِ سُكَينَةَ ، وحُمِلَت إلَى الشّامِ فيمَن حُمِلَ مِن أهلِهِ ، ثُمَّ عادَت إلَى المَدينَةِ ، فَخَطَبَهَا الأَشرافُ مِن قُرَيشٍ . فَقالَت : ما كُنتُ لِأَتَّخِذَ حَمواً بَعدَ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، وبَقِيَت بَعدَهُ سَنَةً لَم يُظِلَّها سَقفُ بَيتٍ، حَتّى‏ بُلِيَت وماتَت كَمَداً . وقيلَ : إنَّها أقامَت عَلى‏ قَبرِهِ سَنَةً ، وعادَت إلَى المَدينَةِ ، فَماتَت أسَفاً عَلَيهِ ۷۷۴ (الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۷۹، جواهر المطالب: ج ۲ ص ۲۹۵) .

2.در الاحتجاج (ج ۲ ص ۱۰۹ ح ۱۷۰)، از حذيم بن شريك اسدى نقل شده است كه در آن به جاى «زنان كوفه مى‏گريستند...»، آمده: «زنان كوفه مى‏گريستند و گريبان چاك مى‏كردند و مردان هم با آنان مى‏گريستند». در بلاغات النساء نيز از حذام اسدى نقل شده و در آن به جاى اين عبارات، آمده است: «زنان كوفه در آن روز ، به خود، سيلى مى‏زدند و گريبان چاك مى‏كردند».

3.قَدِمتُ الكوفَةَ فِي المُحَرَّمِ سَنَةَ إحدى‏ وسِتّينَ ، عِندَ مُنصَرَفِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهما السلام بِالنِّسوَةِ مِن كَربَلاءَ ومَعَهُمُ الأَجنادُ مُحيطونَ بِهِم ، وقَد خَرَجَ النّاسُ لِلنَّظَرِ إلَيهِم ، فَلَمّا اُقبِلَ بِهِم عَلَى الجِمالِ بِغَيرِ وِطاءٍ ، جَعَلَ نِساءُ الكوفَةِ يَبكينَ ويَنتَدِبنَ ۷۷۵ (الأمالى ، مفيد : ص ۳۲۱ ح ۸؛ بلاغات النساء: ص ۳۹) .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41227
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به