كرد كه با عبد الملك بن مروان بجنگد . وقتى به كربلا رسيد، كنار قبر امام حسين عليه السلام رفت و بر سر قبر ايستاد و خطاب به ايشان گفت: اى ابا عبد اللَّه! هلا ! به خدا سوگند كه جانت تاراج شد ؛ امّا دينت تاراج نشد .
آن گاه راه افتاد، در حالى كه مىگفت:
به فردِ نخست خاندان هاشم در طَفتأسّى كنيد ، و كريمان را ارجمند بداريد .۱
۱ / ۱۳
حسن بَصرى۲
۶۹۷.أنساب الأشراف - به نقل از ابو بكر هُذَلى - : حسن [بصرى]، آن گاه كه حسين عليه السلام
1.إنَّ مُصعَبَ بنَ الزُّبَيرِ تَوَجَّهَ إلى عَبدِ المَلِكِ بنِ مَروانَ يُقاتِلُهُ ، فَلَمّا بَلَغَ الحَيرَ دَخَلَ ، فَوَقَفَ عَلى قَبرِ أبي عَبدِ اللَّهِ عليه السلام .
ثُمَّ قالَ لَهُ : أبا عَبدِ اللَّهِ عليه السلام ، أما وَاللَّهِ ، لَئِن كُنتَ غُصِبتَ نَفسَكَ ما غُصِبتَ دينَكَ ، ثُمَّ انصَرَفَ وهُوَ يَقولُ :
إنَّ الاُولى بِالطَّفِّ مِن آلِ هاشِمٍ
تَأَسَّوا فَسَنّوا بِالكِرامِ تَأَسِّيا
۶۹۹ (الاُصول الستّة عشر : ص ۱۲۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۰ الرقم ۴۲) .
2.ابو سعيد، حسن بن ابى الحسن يسار بصرى، همپيمان انصار بود . او دو سال مانده به پايان خلافت عمر، در مدينه زاده شد و از نامبردارترينِ تابعيان در فقه و حديث بود . او صاحب روايات بسيارى است و پيشواى بصريان بود. از فضل بن شادان، نقل است كه حسن بصرى، با هر گروهى، به همان گونه كه آنان دوست داشتند، برخورد مىكرد و براى رياست ، تلاش مىكرد . وى پيشواىِ گروه قَدَريّه بود و رجالشناسان اهل سنّت، او را به علم و فقه ، توصيف كرده و ستودهاند ؛ امّا در نزد علماى شيعه، در باره او اختلاف نظر وجود دارد . وى به سال ۱۱۰ ق ، در بصره در گذشت.