۵۴۷.مثير الأحزان : هنگامى كه حاملان سر امام حسين عليه السلام به كوفه نزديك شدند ، عبيد اللَّه بن زياد در نُخَيله (همان عبّاسيّه) بود و شامگاه ، وارد شد .
و روايت شده كه نوار ، دختر مالك ، همسر خولى بن يزيد اصبحى ، گفته است : خولى با سر حسين عليه السلام به درون خانه آمد و آن را زير تَشت گذاشت و به بسترش رفت .
گفتم : چه خبر ؟
گفت : ثروت روزگار را برايت آوردهام ؛ سر حسين را !
گفتم : واى بر تو! مردم ، طلا و نقره آوردهاند و تو ، سر حسين ، فرزند پيامبر خدا را آوردى ؟! به خدا سوگند ، هيچگاه چيزى ، سر من و سر تو را گرد هم نمىآورد .
آن گاه از بسترم بيرون پريدم و نزد تَشت نشستم . به خدا سوگند ، همواره به ستون نورى كه از آسمان تا آن تَشت بود ، مىنگريستم و پرندگانى سپيد ديدم كه گرد آن ، بال مىزدند .۱
۴ / ۲
بُرده شدن سرها به وسيله قبيله قاتل
۵۴۸.تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - : هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد ، سرهاى كسانى را كه از اهل بيت و پيروان و ياران او شهيد شده بودند، نزد عبيد اللَّه بن زياد آوردند .
[قبيله] كِنده ، سيزده سر آوردند كه رئيس آنها ، قيس بن اشعث بود . [قبيله ]هوازِن ، بيست سر آوردند كه شمر بن ذى الجوشن ، رئيس آنها بود . [قبيله] تميم ،