599
گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام

كلمه «غلام» در اين عبارت ، گذاشته (افزوده) شده است و ظاهراً از سرِ غفلت بوده است و اين ، مخالف با نسخه مقاتل الطالبيّين ، الإرشاد و المناقب ابن شهرآشوب است و با كلمات خود كتاب (بحار الأنوار) هم سازگار نيست ؛ چون پس از آن مى‏گويد : «و آن جوان ، دست و پا مى‏زد» ؛ يعنى در حال جان دادن بود و هنوز شهيد نشده بود ؛ بخصوص با خطاب امام حسين عليه السلام به او كه فرموده : «به خدا سوگند ، اين ، بر عمويت بسيار گران است... !» . پس آن كه زيرِ دست و پاى اسب‏ها مُرده ، دشمن خدا ، عمرو بن سعد بن نُفَيل اَزْدى بوده - كه از رحمت خدا دور باشد - ؛ ولى عبارت مصنّف رحمه اللَّه عليه اين معنا را القا مى‏كند كه آن جوان ، قاسم بن حسن بوده است ؛ امّا در نسخه مقاتل الطالبيّين آمده : «عمرو را با شمشير زد و او ، مچ دستش را در برابر آن گرفت ، كه آن را از مِرفَق بُريد و كَنْد . لشكر عمر بن سعد ، هجوم آوردند تا او را از دست حسين عليه السلام بِرَهانند . زمانى كه لشكر ، هجوم آوردند ، سينه اسبان ، او را هدف قرار دادند و زير پا و سُم اسب‏ها انداختند و نتوانست فرار كند تا مُرد . لعنت و خوارى خدا بر او باد! زمانى كه غبار نبرد ، فرو نشست ، ديدند كه حسين عليه السلام بر بالاى سر نوجوان ، ايستاده و او ، در حال دست و پا زدن است و حسين عليه السلام مى‏گويد : ...» تا پايان روايت .۱
پس به دست مى‏آيد كه كلمه «غلام» در نسخه مصنِّف (مرحوم مجلسى)، تصحيف كلمه «لعنه اللَّه» است كه «لع» نوشته مى‏شود
.
آنچه در منابع قابل استناد در باره شهادت قاسم گزارش شده ، در پى مى‏آيد :

۴۰۰.تاريخ الطبرى - به نقل از حُمَيد بن مسلم - : جوانى به سان پاره ماه ، شمشير به دست ، به سوى ما آمد . او پيراهن و بالاپوش و كفش‏هايى داشت كه بند يك لِنگه‏اش پاره شده بود ، و از ياد نبرده‏ام كه لنگه چپ آن بود .
عمرو بن سعد بن نُفَيل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند ، بر او حمله مى‏برم .
به او گفتم : سبحان اللَّه ! و از آن ، چه مى‏خواهى ؟ ! كُشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته‏اند ، براى تو بس است .
گفت : به خدا سوگند ، به او حمله خواهم بُرد !

1.بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۵ .


گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
598

گفتنى است كه مشابه اين مطلب ، در كتاب مدينة المَعاجز (ج ۴ ص ۲۱۵) نيز آمده كه ما به دليل معتبر نبودن منبع گزارش ، آن را در متن نياورديم . همچنين ، در باره عروسى قاسم(!) و مصائب او ، مطالبى در روضة الشهدا (ص ۳۲۱ - ۳۲۹) و المنتخب طُرَيحى (ص ۳۶۵) و برخى كتاب‏هاى ديگر آمده است كه صحيح و قابل استناد نيستند .۱

۲ . آيا قاسم ، زيرِ دست و پاى اسب‏ها مانده است ؟
در چگونگى به شهادت رسيدن قاسم ، آمده است :
قاسم ، پس از ضربت خوردن و فرو افتادن [از اسب‏] ، عمويش را صدا زد و حسين عليه السلام به سرعت ، خود را به او رسانْد و كشنده قاسم را با شمشير ، هدف قرار داد و دستش را قطع كرد . لشكر دشمن هم براى نجات آن فرد ، هجوم آوردند .
بر اساس كتب مقاتل كهن و مشهور ، در اين هجوم ، به شهادت رساننده قاسم ، زير دست و پاى لشكر قرار گرفت و هلاك شد ؛ امّا در برخى كتب متأخّر و به تبع آن ، در افواه ، مطرح شده كه قاسم ، زيرِ دست و پاى لشكريان ، كشته شد . به نظر مى‏رسد منشأ اين اشتباه ، بحار الأنوار باشد و پس از آن ، به كتاب‏هايى چون : ناسخ التواريخ ، مخزن البكاء ، مهيّج الأحزان و أسرار الشهادات ، راه يافته است . در متن بحار الأنوار ، آمده است :
سپاه كوفه،هجوم بردند تا عمرو (كشنده قاسم)را از دست حسين عليه السلام نجات دهند. پس اسب‏ها با سينه‏هايشان به سوى او تاختند و با سم‏هايشان ، او را زخمى و پايمال كردند و آن نوجوان،كشته شد.هنگامى كه غبار جنگ، فرو نشست، ناگهان ديدند كه حسين عليه السلام بر سرِ آن جوان ، ايستاده و او در حال دست و پا زدن است ۲ .
اينك به پانوشتى كه محقّق محترم بحار الأنوار ، براى جمله «حتّى مات الغلام (تا آن كه آن جوان ، كشته شد)» آورده ، بنگريد :

1.ر . ك : ص ۳۲ (كتاب‏شناسى تاريخ عاشورا / منابع غير قابل استناد) .

2.بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۳۵ .

  • نام منبع :
    گزيده شهادت نامه امام حسين عليه السّلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏ شهرى، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 41562
صفحه از 1088
پرینت  ارسال به