او همانند شيرى دلير جنگيد و برناگوارىهاى سخت ، شكيبايى ورزيد ، تا در ميان كشتهها افتاد . او زخمهاى بسيارى برداشت و همچنان ، بىحركت افتاده بود تا اين كه شنيد : «حسين ، كشته شد !» . جنبيد و از كفشش ، كاردى را بيرون كشيد و [ دوباره ] با دشمنان نبرد كرد ، تا كشته شد . رضوان خدا بر او باد !
۳۵۹.الملهوف : سُوَيد بن عمر بن ابى مُطاع ، پيش آمد. او كه [مردى ]ارجمند و پُرنماز بود ، به سانِ شيرى شَرزه مىجنگيد و بر حوادث سهمگين ، نهايتِ شكيبايى را ورزيد تا ميان كشتگان ، به زمين افتاد و از فراوانى زخم ، سنگين شد و [ بر زمينْ ]بىحركت مانْد ، تا شنيد كه مىگويند: حسين ، كشته شد !
پس با زحمت برخاست و از چكمهاش چاقويى بيرون آورد و با آن، به جنگ با دشمنان پرداخت تا به شهادت رسيد . رضوان خداوند بر او باد !۱
۳ / ۱۸
جوانى كه پدرش شهيد شده بود
از نام و نسب اين جوان، اطّلاع دقيقى در دست نيست . برخى از متأخّران ، او را عمرو بن جُنادة بن كعب انصارى دانستهاند . محدّث قمى رحمه اللَّه عليه ، احتمال داده كه وى ، فرزند مُسلم بن عَوسَجه باشد.۲
به هر حال، مَقتلنگاران ، از جوانى ياد كردهاند كه پدرش شهيد شده بود و مادرش ، از وى خواست كه به يارى فرزند پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برود . وى نيز به ميدان رفت و شهيد شد . سپاهيان دشمن ، سر او را به سوى لشكرگاه امام عليه السلام پرتاب كردند ؛ امّا اين مادر باايمان و دلاور ، سرِ عزيز خود را برداشت و ضمن آفرين گفتن بر نور چشم خود، آن را به سوى دشمن ، پرتاب كرد و با عمود خيمه ، به آنان حملهور شد كه امام