۳۴۱.الملهوف : هنگام نماز ظهر شد . حسين عليه السلام به زُهَير بن قَين و سعيد بن عبد اللَّه ، فرمان داد تا با حدود نيمى از يارانش ، جلوى ايشان بِايستند . سپس امام عليه السلام با آنان ، نماز خوف گزارد .
به سوى حسين عليه السلام ، تيرى پرتاب شد . سعيد بن عبد اللَّه حنفى، جلوى امام عليه السلام ايستاد و با جانش از او محافظت كرد ، بى آن كه به چپ و راست برود، تا آن كه بر اثرِ تيرهايى كه خورده بود ، به زمين افتاد، در حالى كه مىگفت: خدايا ! آنان را همچون عاد و ثمود ، لعنت كن . خدايا ! سلام مرا به پيامبرت برسان و از درد و رنج زخمهايم ، به او خبر ده كه هدفم از يارىِ فرزندان پيامبرت ، [ كسب ] ثواب تو بوده است .
سپس ، شهيد شد - كه خشنودى خدا بر او باد - و افزون بر جاى ضربههاى شمشير و زخم نيزهها، سيزده تير در [ بدن ]او يافتند .۱
۳۴۲.الإرشاد : جنگ ، بالا گرفت و شديد شد و كشتگان و زخميان در ياران ابا عبد اللَّه الحسين عليه السلام ، فراوان شدند ، تا آن كه ظهر شد و حسين عليه السلام با يارانش، نماز خوف گزارد۲ .۳
1.حَضَرَت صَلاةُ الظُّهرِ ، فَأَمَرَ الحُسَينُ عليه السلام زُهَيرَ بنَ القَينِ وسَعيدَ بنَ عَبدِ اللَّهِ الحَنَفِيَّ أن يَتَقَدَّما أمامَهُ بِنِصفِ مَن تَخَلَّفَ مَعَهُ ، ثُمَّ صَلّى بِهِم صَلاةَ الخَوفِ ، فَوَصَلَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام سَهمٌ ، فَتَقَدَّمَ سَعيدُ بنُ عَبدِ اللَّهِ الحَنَفِيُّ ووَقَفَ يَقيهِ بِنَفسِهِ ، ما زالَ ولا تَخَطّى حَتّى سَقَطَ إلَى الأَرضِ ، وهُوَ يَقولُ : اللَّهُمَّ العَنهُم لَعنَ عادٍ وثَمودَ ، اللَّهُمَّ أبلِغ نَبِيَّكَ عَنِّي السَّلامَ ، وأبلِغهُ ما لَقيتُ مِن ألَمِ الجِراحِ ؛ فَإِنّي أرَدتُ ثَوابَكَ في نَصرِ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ ، ثُمَّ قَضى نَحبَهُ رِضوانُ اللَّهِ عَلَيهِ ، فَوُجِدَ بِهِ ثَلاثَةَ عَشَرَ سَهماً سِوى ما بِهِ مِن ضَربِ السُّيوفِ وطَعنِ الرِّماحِ ۳۴۴ (الملهوف : ص ۱۶۵ ؛ مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۲ ص ۱۷) .
2.در معالى السبطين (ج ۱ ص ۲۲۲) آمده است : چون ظهر عاشورا شد ، امام عليه السلام نماز ظهر را به هر گونهاى كه بود ، ادا كرد ؛ ولى نماز عصر را نتوانست . پس نمازى گزارد كه نه كسى پيش از او به جاى آورده بود و نه پس از او به جا مىآورد : وضوى آن نماز ، از خون پيشانىاش ، و ركوع آن ، هنگامى بود كه بر كوهه زين ، خم شد و تير را بيرون آورد ، و سجدهاش ، آن دَم بود كه بر زمين افتاد ، ولى نتوانست پيشانىاش را بر زمين بگذارد - چون سنگ بر آن خورده بود - ، پس سمت راست صورتش را بر زمين نهاد ، و تشهّدش نيز آن هنگام بود كه بر دو زانو نشست و تير را از گلوى خويش بيرون كشيد .
3.اِشتَدَّ القِتالُ وَالتَحَمَ ، وكَثُرَ القَتلُ وَالجِراحُ في أصحابِ أبي عَبدِ اللَّهِ الحُسَينِ عليه السلام إلى أن زالَتِ الشَّمسُ ، فَصَلَّى الحُسَينُ عليه السلام بِأَصحابِهِ صَلاةَ الخَوفِ ۳۴۵ (الإرشاد : ج ۲ ص ۱۰۵ ؛ أنساب الأشراف: ج ۳ ص ۴۰۳) .